خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ فرصت تجدیدنظر زیاد شد! مهلتى که براى دستکارى در بازىهایمان خواسته بودیم، «طول مدت» بیشترى را شامل شد! و خوب بازى نکردیم! و تفاوتى بین بازىهاى قبل از بازى در لیگ آسیا و حین این بازىها بروز نکرد!
همان فوتبالى که معمولاً در لیگ برتر شاهد و ناظرش بودیم! همان نمایشى که بازهم معمولاً در لیگ برتر، از تیمهاى درجه اول ما سر مىزد! از تفاوتى که معنادار باشد خبرى نشد و نمایشى که دلیل پافشردن بر سر این نکته که بتوانیم گفت:
... این ماییم!
نه اینکه این ما نباشیم! نه اینکه ما چیز دیگرى باشیم که واقعاً چیز دیگرى باشد، نه! ما خودمان بودیم! ما متناسب با استعدادى که خدا داده از آن برخورداریم ... نیستیم!
ما همانیم که بودیم! کمى بهتر بازى مىکنیم، در یک بازى و در یک روز خاص! بعد، همان فوتبال را تکرار نمىکنیم! بعد قادر به ارائه همان فوتبال نیستیم!
نمونههایش فراوان است! بد، مثل روز بازى با الشرطه عراق، ناخوب، مثل روز بازى با الاهلى که داوران هم مزید بر عت شدند! بد، عین کارى که در بازى با الدحیل در انجامش کوشیدیم و در دیدار با شارجه هم موفق به پیاده کردنش شدیم!
ما پیاده و توپ سواره! ما دنبال توپ در حال دویدن و توپ در کار اینکه ما را بکشد به هرجا که دلخواه اوست و خاطرخواه اوست!
فرداى تعطیلات
تعطیلات تمام شد! مهلت براى خوب ظاهر نشدن هم به پایان رسید، ولى «حکایت همچنان» بلاتکلیف است! معلوم نیست که چه آیندهاى را رقم خواهیم زد! معلوم نیست که داستان بازىهاى بعدى در لیگ آسیا را چگونه به پایان خواهیم برد! خوب یا بد؟ داراى کیفیت عالى یا فاقد هر نوع ارزش کیفى! سزاوار به خود بالیدن که ما اینیم، یا در حال سرزنش خویش که؛ ما همینیم که هستیم، دگر ایشان دانند! دگر خود دانید! و سرانجام کوتاه آمدن و به تسلیمپذیرى نزدیک شدن که:... دامنه توقعات را وَر باید چید! زیاد و زیادهخواه، نباید بود!
و سرانجاک اینکه، توقع غلبه کردن بر تیمهاى السد و الاهلى و الهلال و شارجه و الدحیل، آیا زیادهخواهى است؟ آیا کار ما، کار ریشهدار فوتبال ما، کار فوتبال پرمایه و سرشار از استعداد انسانى ما، باید به جایى برسد که سقف قدرتش و حداکثر توقعاتش، باید نباختن به تیمهاى همیشه بازنده به ما باشد؟
آرامش قبل از توفان
واقعیت این نیست! حقیقت هم جز این است و غیر از این کمخواهىهاى کوچکانگارانه است! واقعیت بر حق، فوتبالى است که سپاهان برابر العین انجام داد! برنده شدن با ٤ گل! باز هم واقعیت بر حق، ارائه نمایشى است که از استقلال سر زد و الریان را با ٥ گل زده، مات کرد! و چه ماتى؟ در همه جهات و از تمام جنبهها!
مایهاش را داریم! نیروى انسانىاش را داریم! عزم و اراده لازمش را هم جور کردهایم! باخت به الاهلى- و حتى پلیس عراق- استقلال و درجا زدن و عدم توفیق برابر شارجه، پس از مغلوب الدحیل شدن، «بهخود آمدن» را در پى دارد! سکوت را و زمان کام گرفتن را. نتایج ٨ بازى قبلى، یکى هم این است:
امیر را مىبینیم که هیچ جا دیده نمىشود! یحیى هم مثل امیر، پرسپولیس شبیه و نظیر سپاهان یا دو پله بدتر! فرهاد محیدى هم به درستى، تشخیص داده که وقت سکوت است و هنگام زبانآورى و داعیههاى زبانى نیست! باید بىصدا عمل کرد! باید زبان بست و بازو گشود! که مردم و هواداران، دیدهاند و سنجیدهاند و دوغ و دوشاب و ترش و شیرین را چشیدهاند!
سکوت این روزها، دورخیزى است بلند براى جهش بزرگ! سکوت این روزها، آرامش قبل از توفان را مىماند! پرسپولیس، بىصدا به نقش جهان رفته است ولى بىصدا و بدون سر دادن آوازی خوش، برنخواهد گشت! بهترین نبرد! قشنگترین پیکار!
در آزادى هم، کار استقلال و ذوبآهن به پیکارى تمامعیار مىکشد! فرهاد شاید دستش خالى باشد، اما دلش بزرگ است و پُردلى، شیوه اوست! بازىهاى امروز، پُردلانه پیش مىروند!
همان فوتبالى که معمولاً در لیگ برتر شاهد و ناظرش بودیم! همان نمایشى که بازهم معمولاً در لیگ برتر، از تیمهاى درجه اول ما سر مىزد! از تفاوتى که معنادار باشد خبرى نشد و نمایشى که دلیل پافشردن بر سر این نکته که بتوانیم گفت:
... این ماییم!
نه اینکه این ما نباشیم! نه اینکه ما چیز دیگرى باشیم که واقعاً چیز دیگرى باشد، نه! ما خودمان بودیم! ما متناسب با استعدادى که خدا داده از آن برخورداریم ... نیستیم!
ما همانیم که بودیم! کمى بهتر بازى مىکنیم، در یک بازى و در یک روز خاص! بعد، همان فوتبال را تکرار نمىکنیم! بعد قادر به ارائه همان فوتبال نیستیم!
نمونههایش فراوان است! بد، مثل روز بازى با الشرطه عراق، ناخوب، مثل روز بازى با الاهلى که داوران هم مزید بر عت شدند! بد، عین کارى که در بازى با الدحیل در انجامش کوشیدیم و در دیدار با شارجه هم موفق به پیاده کردنش شدیم!
ما پیاده و توپ سواره! ما دنبال توپ در حال دویدن و توپ در کار اینکه ما را بکشد به هرجا که دلخواه اوست و خاطرخواه اوست!
فرداى تعطیلات
تعطیلات تمام شد! مهلت براى خوب ظاهر نشدن هم به پایان رسید، ولى «حکایت همچنان» بلاتکلیف است! معلوم نیست که چه آیندهاى را رقم خواهیم زد! معلوم نیست که داستان بازىهاى بعدى در لیگ آسیا را چگونه به پایان خواهیم برد! خوب یا بد؟ داراى کیفیت عالى یا فاقد هر نوع ارزش کیفى! سزاوار به خود بالیدن که ما اینیم، یا در حال سرزنش خویش که؛ ما همینیم که هستیم، دگر ایشان دانند! دگر خود دانید! و سرانجام کوتاه آمدن و به تسلیمپذیرى نزدیک شدن که:... دامنه توقعات را وَر باید چید! زیاد و زیادهخواه، نباید بود!
و سرانجاک اینکه، توقع غلبه کردن بر تیمهاى السد و الاهلى و الهلال و شارجه و الدحیل، آیا زیادهخواهى است؟ آیا کار ما، کار ریشهدار فوتبال ما، کار فوتبال پرمایه و سرشار از استعداد انسانى ما، باید به جایى برسد که سقف قدرتش و حداکثر توقعاتش، باید نباختن به تیمهاى همیشه بازنده به ما باشد؟
آرامش قبل از توفان
واقعیت این نیست! حقیقت هم جز این است و غیر از این کمخواهىهاى کوچکانگارانه است! واقعیت بر حق، فوتبالى است که سپاهان برابر العین انجام داد! برنده شدن با ٤ گل! باز هم واقعیت بر حق، ارائه نمایشى است که از استقلال سر زد و الریان را با ٥ گل زده، مات کرد! و چه ماتى؟ در همه جهات و از تمام جنبهها!
مایهاش را داریم! نیروى انسانىاش را داریم! عزم و اراده لازمش را هم جور کردهایم! باخت به الاهلى- و حتى پلیس عراق- استقلال و درجا زدن و عدم توفیق برابر شارجه، پس از مغلوب الدحیل شدن، «بهخود آمدن» را در پى دارد! سکوت را و زمان کام گرفتن را. نتایج ٨ بازى قبلى، یکى هم این است:
امیر را مىبینیم که هیچ جا دیده نمىشود! یحیى هم مثل امیر، پرسپولیس شبیه و نظیر سپاهان یا دو پله بدتر! فرهاد محیدى هم به درستى، تشخیص داده که وقت سکوت است و هنگام زبانآورى و داعیههاى زبانى نیست! باید بىصدا عمل کرد! باید زبان بست و بازو گشود! که مردم و هواداران، دیدهاند و سنجیدهاند و دوغ و دوشاب و ترش و شیرین را چشیدهاند!
سکوت این روزها، دورخیزى است بلند براى جهش بزرگ! سکوت این روزها، آرامش قبل از توفان را مىماند! پرسپولیس، بىصدا به نقش جهان رفته است ولى بىصدا و بدون سر دادن آوازی خوش، برنخواهد گشت! بهترین نبرد! قشنگترین پیکار!
در آزادى هم، کار استقلال و ذوبآهن به پیکارى تمامعیار مىکشد! فرهاد شاید دستش خالى باشد، اما دلش بزرگ است و پُردلى، شیوه اوست! بازىهاى امروز، پُردلانه پیش مىروند!