۰
دوشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۱۳
۰ |
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

داریم خودمان را و عیار مردى و مردانگى‌مان را می‌سنجیم! داریم می‌فهمیم که کیستیم و چه اندازه از پهلوانان اساطیرى و از پهلوانان عرصه واقعیت زندگى و حقیقت آدمیت، بهره‌مند شده‌ایم

خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ قدر عافیت کسى داند که به مصیبتى دچار آید! و حالا ماییم و ثروت و سرمایه‌اى که داشتیم! که همچنان خواهیم داشت! و با چنگ و دندان، حفظش خواهیم کرد! همچون تخم چشمان خود، بلکه بالاتر و بلکه برتر!
قدر عافیت را ما می‌دانیم! ما که در این چندین و چند روزه، ارزش و بهاى سلامت و سالم‌زیستى را، نه براى خودمان که براى همسایگانمان هم، با پوست و گوش خود تجربه کرده‌ایم! مایى که همین الان و در همین لحظه جنگیدن با مصیبت عظمی را، باز هم تجربه می‌کنیم! مایى که می‌دانیم، چه داشته‌هاى سرشار از امید، سرشار از میل به زندگى و سرشار از خودباورى و اعتماد به‌نفس داشتیم و داریم و خواهیم داشت:
این نیز خواهد گذشت! نسل ده‌ها و صد‌ها بلیه ناسزاوار که با مردانگى هرچه تمام‌تر مردان‌مان و با شیردلى شیرزنان ایران زمین، از سر گذراندیم! توفان کرونا که همه‌جانبه بر سرمان بارید، سهمگین بود و سنگین، ولى ما هم مردم ایرانیم! که تسلیم نمی‌پذیریم و تن به قضا نمی‌دهیم! پیکارمان را براى خوب‌تر زیستن، تازه آغاز خواهیم کرد! چراکه با گوشه‌هاى دیگرى از قدرت خداداده به ایرانیان و به ایران زمین، آشنا شده‌ایم!
گر چرخ به کام ما نچرخد؛ کارى بکنیم، تا نچرخد!
از کى، این شدیم
نه همین لباس زیباست، نشان آدمیت!
در گرماگرم جدال و جنگ با ویروس کرونا هستیم که خبر می‌رسد: ... چه نشسته اید که در فوتبال هم، عده‌اى عجب نانى پخته‌اند براى ما و عجب نانى می‌خورند، دولپى و چه کوفت می‌کنند، دو قورت و نیم هم رویش!
این روز‌ها گوش‌هاى خود را تیز کرده‌ایم که هیچ چیز امیدوار‌کننده‌اى را از دست ندهیم تا براى خود، چهارچوب‌هاى پت و پهن‌ترى از خوشبینى بسازیم و بیافرینیم که مقامات رسمی خبر می‌دهند که دو جور مقررات براى اداره فوتبال تنظیم کرده‌اند! یک جورش به فارسى که مصرف داخلى دارد و یک جورش هم به انگلیسى که مصرف «فیفایى» دارد! کلاه بر سر کى؟ می‌گویند دوزارى فیفا هم افتاده است و حواسش را جمع کرده! یک مشت رند کاربلد دیگر؟! و من به یادم می‌افتد که: هنر نزد ایرانیان است و بس!
در این عالم هنرمندانه، به حیرانى سر می‌زنم ولى باور نمی‌کنم این همه دروغ را، این همه دغلیت را؟ من چرا باید باور کنم که عده‌اى این‌همه راحت، ما را و خودشان را، به‌خاطر «دوزار» و «پنج زار» ارزان، بلکه به مفت می‌فروشند؟ من چرا باید بپذیرم که عده‌اى این کاره‌اند؟ آدم‌هاى خوب، کُنه وجودشان این بود: بد بد! حتى کثیف! حتى پر از نامردى! و می‌گویم به خودم که: ... ما از این‌ها نداشتیم! ما کى به این روز افتادیم! این چه جور مدیریت است؟ این چه شیوه رفتار است؟ در کجاى اخلاق ایرانى، جاى دارد این اخلاق توأم با دروغ و برآمده از منفعت شخصى و غوطه‌ور در حقه‌بازى و آغشته به نیت پلید؟ نه؛ ممکن نیست! تهمت است! افترا است! بخل و حسد است! یعنى، شما باور می‌کنید که ما، این‌جور آدم‌هایى شده باشیم؟
نه و نه و نه! من که قبول نخواهم کرد! من که باور و ایمان خود را نمی‌فروشم! چرا باید این پستى‌ها را بپذیرم؟ چه را باید قبول کنم؟ یعنى تا این حد سقوط اخلاقى؟ یعنى تا این حد ارزان‌فروشى؟
تو کز محنت دیگران بى‌غمى...
 داریم خودمان را و عیار مردى و مردانگى‌مان را می‌سنجیم! داریم می‌فهمیم که کیستیم و چه اندازه از پهلوانان اساطیرى و از پهلوانان عرصه واقعیت زندگى و حقیقت آدمیت، بهره‌مند شده‌ایم!
خواهى نخواهى، مواجه شده‌ایم با این حقیقت محض که:... چو عضوى به درد آورد روزگار، دگر عضو‌ها را نماند قرار!
مردم، مثل همیشه این مردم خوب، این مردم مَشتى، این مردم مرد، پیشتازند! جلو و بالا، جلوتر و بالاتر، در حال تازش و تازیدنند! و هستند کسانى هم که خیال می‌کنند وقت پریدن است! وقت چاق شدن است! وقت خوب خوردن! چرب و شیرین خوردن!
با اینان، کسى حرفى ندارد که نرود میخ آهنین در سنگ! و اینا قلبى دارند از سنگ و از آهن! تو کز محنت دیگران بى‌غمى، نشاید که نامت نهند آدمى! و خوش به حال ما که هنوز آدمیت در وجودمان ریشه‌دارد، شاخ و برگ دارد! گل و میوه دارد! ما آدم‌ها! که هنوز آدمیم!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی