خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ یکم- ۸ آذر سال ۷۶، چه روز محشری شد! چه روز بینظیری! روز غوغا، روز غوغایی! روز پیروزی! علی دایی بود و احمدرضا عابدزاده، مگر میتوانست تا نباشد؟ پشتوانه خط دفاع بود! کریم و استیلی، خداداد و محمد خاکپور! یادمان نمیرود نعیم سعداوی را که جای خود را به ابراهیم تهامی داد تا او، زمینهساز گل اول باشد! ولی هنوز، یک-۲ استرالیا پیش است! مهدی مهدویکیا، یک جوان نظیر خودش را در قلب دفاع میدید، مهدی پاشازاده! شاهرودی هوای سمت چپ را داشت که با منصوریان عوض شد! تیم ملی، حمله میخواست و گل میخواست! روی حرکات تهامی، کریم گل اول را زد و روی فرار خداداد و یک، دوی او با علی دایی، عزیزی یک گل خدادادی زد! بازی ۲-۲ تمام شد! بازی جوری پیش برده شد توسط ملیپوشان ایران که باید استاداسدی هم وارد زمین میشد! نتیجه ۲-۲ یعنی پیروزی، یعنی ظفر نمونه کامل! آن روز، ۱۴ مرد، حماسه آفریدند! ۱۴ مردی که قیامت بهپا کردند! در ورزشگاه کریکتگراند شهر ملبورن! به روز ۰۸/۰۹/۱۳۷۶! بیست و سه سال قبل!
امروز! بیست و سه سالی که شما آقایان محترم عضو مجمع فدراسیون فوتبال را، صاحب حق انتخاب بهتر یا ابتر کرده است! فرصتی عالی که تا امروز، از دستش دادهایم! روز شنبه ۰۸/۰۹/۱۳۹۹، ماییم و شما که چهکارهاید در این میدان مهم و بزرگ که آینده فوتبال را رقم خواهد زد! حرف، حرف شماست! چهکارهاید و چهکار خواهید کرد! باز هم از ما بهترانی هستند که قربانی کنند تا دستها بالا برود یا عقل جمعی و دانش کارشناسی، حرف آخر را میزند! که چنین باد!
۴ روز دیگر، چهکارهاید؟ ۴ روز دیگر، چه آشی میپزید برای فوتبالشهر ایران! باز هم باید پرسید:
آقایان! آقایان! آقایان!
رأی شما، فوتبال غرب آسیا را دگرگون میکند! قارهکهن را به خود میآورد و به FIFA هم یادآور میشود که فوتبال ایران، بیسروسامان نیست!
هنوز نرسیده، شروع کردهاند!
تازه مربیان شلوغ!
دوم- آنقدر که مشغولیم به واکنش عصبی محمود فکری که نمیبینیم، نه او تنهاست و نه این راه بیرهرو! تمام دیرآمدگان میخواهند زود بروند! همه «نو مربیان» فوتبال ایران، به درستی که سوراخ دعا را گم کردهاند و زین سبب افتان و خیزان میروند! اینانی که نمیدانند با این ترتیب، حتماً از ترکستان سر درمیآورند! و با این دست فرمان، در هر گام یک قدم از مسیر دور میشوند! برای اینان، هیچ مدینه فاضلهای در کار نیست!
این روزها باید هوای مهدی تارتار را داشت که اگر کاری به کارش نداشته باشند، یک مربی صاحب اصولیت در همه چیز با یک بازی تکامل یابنده خواهد شد! (قابل توجه آقای اکبر محمدی که اصل کارش در پیکان، همین موارد عدیده است!) در این وانفسای هرکی به هرکی، باید به مهدی رحمتی روی کرد و گفت: سید؛ ترسم تو هم به کعبه آمالت نرسی! هنوز نیامده، جنگهای زرگری راه انداختی که اگر برندهاش هم باشی، عایدیات چیز قابلی نباشد! مربی هستی اگر، پس مربیگری کن! وارد حاشیه نشو! که گفتم، برندهاش هم باید بازندگی کند! و حیف از تو که هم باهوشی، هم زبر و زبلی و هم عشق مربیگری به سرت زده! بهکار خودت بچسب!
اینترمیلان، آنطور که کونته میخواهدش
سوم- در تصدیق اشاراتی که طرفهایش محمود فکری است و جواد نکونام- که بد و ناخوش حرف نمیزند ولی گفتههایش زهر «تحریک» دارد- یا باید بخوری و دم بر نیاوری، یا باید مقابله به مثل کنی و آن کنی که فکری با خودش کرد و با تیمش! بازی خوردن! به تله افتادن! به آهنگ و آواز رقیب حرکات ناموزون کردن! انگشتنما و مقصر جلوه دادن!
آری! در تصدیق بد بودن این روش و این دم به تله دادنها، رجوعتان میدهم به آخرین راهکاری که «آنتونیو کونته» سرمربی اینتر میلان معرفیاش میکند:
محکم بودن! سخت و شدید بودن! کونته حتی از واژه و عبارت «وحشی بودن» هم استفاده و توصیهاش میکند! دوباره داریم برمیگردیم به یک تعبیر و تعریف کلاسیک از فوتبال: ...جنگ زمان صلح! پیکار بیامان! حریف را ترساندن! «آگرسیو» و عصبیت را از قلم نینداختن! حداکثر فشار را وارد آوردن!
اسکوچیچ- حالیه سرمربی تیم ملی ایران - آن روزها که در ملوان بهترین فوتبال را عرضه میکرد، دلیل باخت خود را به پرسپولیس چنین بیان کرد: ...ما زیادی به حریف احترام گذاشتیم! ما از خودمان تیمی ساختیم دست و پا بسته که مهیای شکست خوردن شده بودند، نه آماده بردن!
و حرف آخر: ...زلاتان ابراهیموویچ، در آستانه ۴۰ سالگی، ۱۰ گل برای آثمیلان در سری A زده است! زلاتان، گلهای بیشتری هم خواهد زد! چرا؟ چون خودش را باور دارد! چون به توان خود شک نمیکند!