شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۰۹:۱۵
۲ |
۲
صمیمی مثل انصاریان
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

علی انصاریان! در فوتبال عنصری بود ترقی‌پذیر، تعالی‌خواه و متکامل شونده! در بازیگری هم! خود را مأمور پر کردن اوقات مخاطبان نمی‌دانست!

خبرورزشیاردشیر لارودی؛ یکم- رُل بازی نمی‌کرد! گولت نمی‌زد! فریبت نمی‌داد! در پایان چند ساعت حرف و حدیث و در آخر یک مصاحبه دور و دراز، باورت این بود که حرف‌هایش را باور کردهای! صداقتش در لحنش بود! روراستی‌اش را گاه می‌دیدی و اغلب هم حس مینمودی! با تو یک جور و با دیگری جور دیگری، نبود! یک کلام بود و یک سخن را به ۱۰ روایت تعریف نمی‌کرد! 
با همه حرف نمی‌زد! با کسانی که خیالش را راحت کرده بودند که از گفتههایش، کم و زیاد نمی‌کنند، بی‌کم و کاست و دست و دلبازانه به تعریف ماوقع می‌پرداخت! اهل مدیریت آدم‌ها و جلسه‌های این‌جوری نبود! یک زبان داشت و یک قلب! دو رو و ده رو نبود! شیرین‌کلام، آری شیرینی در ذات کلامش نشسته بود و در اشاراتش، طنزی قوی و تلخ موج می‌زد! چاخان پاخان سرهم نمی‌کرد! دنبال دیگی که برای او بجوشد نبود! خودش را نماینده عالم و آدم نمی‌دانست! حرف خودش را می‌زد! از عقیده دیگران که چرا گفته‌اند، رو ترش نمی‌کرد!

دلی بودن
دوم- مستمع، صاحب سخن را سر ذوق میآورد! و علی انصاریان، هم ذوق خوش‌گفتاری داشت و هم قادر بود به سخن گفتن! در این سالیان که از ۲۰ هم گذشته است، حتی یک‌بار هم مخاطبش را در وادی حیرانی که کدام راست است و کدام دروغ، نگذاشت! 
حسابگری بلد نبود و حسابگرانه، نه نگاه می‌کرد و نه به ارزیابی و مقدارسنجی و ارزش‌گذاری می‌پرداخت! بی‌دلیل نبود که با او - با علی انصاریان- راحت بودی! راحتتر بودی! پشیمان نمی‌شدی! در حرف‌هایش تازگی و بکر بودن جوهر کلام را حس می‌کردی! حسی قوی! حسی بی‌واسطه!
حتی یک بار و حتی از یک نفر هم نشنیدیم که بگوید: ...علی از ما و از باور صمیمی ما، سوءاستفاده کرد! چون نکرده بود! چون نکرده است! «رو» بازی می‌کرد! «باز» بازی می‌کرد! خشن نه، بلکه با تمام وجود بازی می‌کرد! چه بازی با توپ و چه بازی با کلام! در اولی، همه چیز در کانون وجود غریزی او بود! در دومی، چه پرشتاب و چقدر سریع، در حال آموختن بود! و چه سخت‌آموزی به قول خودش لازمی! که میان بازی فوتبال و بازیگر شدن شباهت‌های زیادی دیده بود!
علی انصاریان! در فوتبال عنصری بود ترقی‌پذیر، تعالی‌خواه و متکامل شونده! در بازیگری هم! خود را مأمور پر کردن اوقات مخاطبان نمی‌دانست!

عشق و عاشقی
سوم- ورزش‌پیشگی کار او بود! ورزش‌پیشگی هنر او بود! نمونه‌ای عالی از مردانی که خود را وقف پیروزی تیم می‌دانند و می‌خواهند! هنرش در هنرپیشگی، جور خاصی بود! دستیابی‌اش به این عشق -هنرپیشگی- چه خالص بود و چه صمیمانه بود و چه از سر نیاز! نیازی عاطفی! نیازی تمام‌نشدنی! نیازی، نه علت و معلولی که احتیاجی عاشقانه! دوگانه‌ای دورن‌سوز و بیرون‌ساز! عشق ورزیدن، عاشق شدن، معشوق گشتن!
در بازی، محکم و قاطع و سریع و بی‌مهابا و بسیار از صفت‌های سرمایه‌ای لازم دیگر! مدافعی مادرزاد! در بازیگری طالبی که در طلب نیاز خود به هر دری می‌زند! به هر دیاری می‌رود و به هر «دیار»ی رو می‌اندازد! راه را افتان و خیزان می‌آموزد و روی زانوی خود و اگر هم لازم شود با خزیدن روی سینه می‌رود! 
می‌دانید چرا؟ برای اینکه او -علی انصاریان- در مخالفت‌های اولیه پدر، یک‌سنگ بودن را و کم‌فروش نبودن و گران‌فروش نبودن را یاد گرفته است! و در همه حال مردم را ارجح و مرجح دانستن! ویژگی علی، بزرگ شدن و اسالیب بزرگ‌تری را آموختن در این خانه و خانواده است!

هزار و یک قصه
چهارم- داستان علی انصاریان و ماجرای بالیدن او، به این زودی نه پایان می‌پذیرد و نه از یادها می‌رود! بازی علی هنوز در خاطرها زنده است و بازیگری‌اش -که شاید با بردن جایزه‌ای توأم می‌شود- یک سبک خودویژه! می‌توان دیر شروع کرد و به همه جا رسید! در عالم هنر، از این‌جور هنرها را کم ندیده‌ایم که جوشیده‌اند!
بلی، حکایت «قصه در قصه» علی انصاریان که ظاهراً از شاخه‌ای به شاخه دیگری پریده است، ادامه خواهد یافت، ولی پدیده‌ای به نام علی انصاریان که کوهی از اراده و دریایی از خودباوری است، هزار برابر بیش از این می‌ارزد که گفته شد و شنیدنی هم شد! عرصه‌های دیداری و شنیداری در این روزها یکسره مشغولند به بازشناسی و بازشناخت بچه‌هایی که برای موفق شدن، با رفتار سنتی -و پیشامدرن ولی خیلی نوآورده- خانواده‌های متکی به خود است! 
درباره انصاریان، نه حرف اولی را تابه‌حال ادا کرده‌اند و ادا کرده‌ایم و نه حرف آخر را! که او به عنوان یک روند و یک جریان تازه پدیدار آمده، ادامه دارد! 
در این میان، عشق علی به مادر و نیاز علی به مادر و هستی علی باز هم به وجود مادر -که آسمانی است و فرشتهوش- حکایت دیگری دارد! حکایتی که ریشهاش را از خاک‌ها کنده است! حکایت نیاز به موجودی اساطیری! بسته بودن ابدی به دامن پر از عطوفت «مهر مادر»! علی انصاریان شایسته به عشق اوست به بهای عشق مادرش!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظرات

  • منتشرشده: ۲
  • در صف بررسی: ۰
  • غیرقابل‌انتشار: ۰
  • ناشناش IR ۱۴:۴۱ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۸
    ممنون جناب لارودی ،روحشان شاد.
  • ندا IR ۱۶:۴۳ - ۱۳۹۹/۱۱/۲۰
    سپاس...خیلییی قشنگ بود "علی انصاریان" روحت شاد، همیشه در قلب ما هستی جاودانه شدی

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی