صحبتهای دیروز دکتر محمد دادکان در گفتگو با خبرورزشی فقط درد و حسرت به دنبال داشت. اینکه فردی مانند دکتر دادکان را در ورزش داشته باشی و محکومش کنی در خانه بنشیند، درد نیست؟
فردی که سابقه پوشیدن پیراهن تیم ملی را دارد، تحصیلات خود را کامل کرده و در مدیریت هم امتحانش را پس داده چه کار دیگری باید بکند تا به بازی گرفته شود؟
چنین مردی را چرا محکوم به خانهنشینی کرده ایم؟ یک دلیل قانعکننده بیاورید که چرا چنین مردی باید در خانه بماند و صندلیهای مدیریت به دیگران برسد؟
شاید بزرگترین جرم دادکان از نظر بعضیها این است که به دلیل پاکدستی، تملق گویی را بلد نیست. او اگر چاپلوسی را درست آموخته بود و در باند این آدم و آن آدم قرار میگرفت، حالا وزیر ورزش هم میشد. این را قبول ندارید؟!
محمد دادکان همان سالی که از فدراسیون برکنار شد هم حرف حق زد و برکنار شد. اصلا چون حرف حق میزد برکنارش کردند.
رئیس سازمان تربیت بدنی آنقدر سر حرف نادرستش ایستاد که هم دادکان را برکنار کرد و هم فوتبال ما را به سمت تعلیق برد. راستی آن فردی که فوتبال ما را سر لج و لجبازی معلق کرد، حالا کجاست؟ آیا برای آن اشتباه بزرگ از مردم عذرخواهی کرد؟ آیا به زندان رفت؟ نه! حتی بازخواست هم نشد.
بهترین جا برای پاکدستان، کنج خانه است
دادکان سمبل مدیران پاکدستی است که به دلیل گفتن حرف حق باید کنج خانه بنشینند چون بهترین جا برای آنها همانجاست! اصولا سیستم ورزش ما افراد پاکدست را زیاد دوست ندارد. حسین فرکی نمونه این دست مربیان در لیگ ماست. چرا یک عده آدم خاص مدام در چرخه لیگ میچرخند و از این تیم به آن تیم میروند اما حسین فرکی با سابقه بازی و مربیگری در جام جهانی جایی در این گردونه ندارد؟ واقعا آنها باسوادتر از فرکی هستند؟! حسین فرکی باید در خانه بنشیند چون بهترین جا برای فرکی همان کنج خانه است چون در این فوتبال نباید باشد. فدراسیونی که بین حسین فرکی و مجتبی خورشیدی، دومی را به دلایلی خاص انتخاب میکند، اصلا دوست ندارد آدمهایی مثل فرکی در این فوتبال باشند.
چکار کردیم برای علی دایی؟
علی دایی یکی از مربیانی است که مدتهاست دیگر مربیگری نمیکند. چرا؟ چون بعضیها برخلاف مردم ایران، علی دایی را دوست ندارند. یکی میگفت تمام فرانسه دست به دست هم دادند تا پلاتینی بشود رئیس یوفا؛ اما ما برای دایی چکار کردیم؟ شناسنامه فوتبال ایران که در دشوارترین روزهای مردم ترجیح داد کنار مردم کشورش باقی بماند و جوانمردانه، دست نیازمندان را بگیرد، پاسخی به اندازه عشقش دریافت نکرد چون نام بزرگی بود. پاسخ ما، حذف علی دایی از فوتبال بود چون بعضیها دایی را دوست ندارند و بهتر است روی نام او اصرار نکنیم.
چرا کریمی رای نیاورد؟
در ماجرای انتخابات فدراسیون فوتبال علی کریمی تنها ماند وگرنه رای میآورد. اگر مهدی مهدویکیا به صورت جدی کنارش میماند (همان طور که کنار رئیس فعلی فدراسیون قرار گرفت) شاید آرای کریمی تا این حد عجیب و غیر منصفانه نمیشد. واقعا حق کریمی این نبود که حتی عناصر فوتبالی مجمع هم به او رای ندهند. کریمی نه مربیگری میکند و نه مدیریت؛ فقط به یک دلیل عمده و اصلی: او علی کریمی است.
دیگه کاری نمیکنه این عادل فردوسیپور
عادل فردوسیپور تکیه کلامهای متعدد و متنوعی داشت. یکی از آنها این بود که «چه میکنه»؛ اما در مورد خودش باید گفت چرا کاری نمیکنه این عادل؟ چرا این پسر محبوب مردم ایران را حذف کردهاند؟ چرا او دیگر روح و روان مردم ایران را با برنامههای هوشمندانهاش غرق در لذت نمیکند؟
چقدر از ابرقهرمانان میترسیم؟
همه این نامها مشخص میکند مدیران تصمیمگیر در حوزه ورزش از ابرقهرمانان میترسند. آدمها خودشان باید مراقب باشند که زیادی بزرگ نشوند که در آن صورت به راحتی حذف میشوند. نگاهی به عادل بکنید تا همه حقیقت را ببینید. عادل حذف شد تا حساب کار دست بقیه بیاید وگرنه چه دلیل قانعکننده برای حذف این مجری و تهیه کننده باهوش و باسواد تلویزیون ایران وجود داشت؟
این فوتبال چرا نباید محمد دادکان، حسین فرکی، علی دایی، علی کریمی و اسمهای بزرگ دیگر را داشته باشد؟ تنها به این دلیل که آنها پاکدستند؟ یا آنها زیادی بزرگ شدهاند؟! این چه بیهنری محضی است؟ تبعات رای تصمیم سازان ما دامن مردم را میگیرد و دل آنها را میسوزاند. به مردم رحم کنید لطفا. این را بدانید که هر جامعهای به ابرقهرمان نیاز دارد و چه بخواهید و چه دوست نداشته باشید، ابرقهرمانان، محبوب مردم میمانند چه شما آنها را وارد گردونه کنید چه دور آنها دیوار بکشید. دیوار شما هر قدر بلند هم که باشد، نمیتواند عشق مردم را به بند بکشد. مردم، افرادی را که باید، دوست دارند و دوست خواهند داشت.