گاهی وقتها که به گذشته برمیگردیم و فوتبال نیم بند ایران را با هم مرور میکنیم؛ با خود میگوییم محسن صفایی فراهانی باید پشت دستش را داغ میکرد اما این لیگ را حرفهای نمیکرد.
وقتی لیگ وارد فاز حرفهایگری شد و بازیکنان با شمارههای لاتین در زمین ظاهر شدند و هر تیمیصاحب یک مدیر رسانهای شد، انگار قلب فوتبال ایران را به اتاق عمل بردند. مگر وظیفه یک مدیر رسانهای چیست که کار فوتبال ما به اینجا رسیده؟
مدیران رسانهای دو باشگاه استقلال و پرسپولیس که قاعدتا باید از روزنامه نگاران طراز اول کشور باشند، میتوانند نمونهای شاخص برای سایر مدیران رسانهای فوتبال ما لقب بگیرند اما آیا آنها چنین هستند؟ فقط بیانیهها، توئیتها و پستهای آنها را در فضای مجازی بخوانید تا به این موضوع پی ببرید که اتهام زنی و پشت هم اندازی تا چه اندازه در فوتبال ما باب شده است.
اگر روزی روزگاری در باشگاه پرسپولیس علی پروین جنجال میکرد یا در استقلال ناصر حجازی حرفی میزد و انتقاد میکرد، این چهرهها آنقدر بزرگ بودند که جامعه ورزش کشور نمیتوانست مقابل وجاهتشان حرفی بزند اما طنازیهای مدیران رسانه که ساحت استقلال و پرسپولیس را به جنگی با انگیزه فتح خاکریزهای نامشخص تبدیل کرده اند واقعا میخواهند به کجا برسند؟
یعنی مدیران پرسپولیس و استقلال به همکاران ما نمیتوانند بگویند وظیفه مدیر رسانهای توهین و تحقیر تیم مقابل نیست، ترویج بی اخلاقی نیست، حمله به اعتبار و شخصیت تیمهای بزرگ نیست؟ اگر مدیران ما در این فوتبال به ظاهر حرفهای نتوانند همین اندازه اتوریته داشته باشند پس چرا اصرار دارند باشگاههای استقلال و پرسپولیس را بچرخانند؟
کجایید شما آقای صفایی فرهانی؟ به این لیگ چرا پسوند حرفهای تقدیم کردید که امروز فقط یک نام بامسما از آن باقی بماند؟