آرتین زهرابی؛ علی دایی فقط به عنوان علی دایی و نه با هیچ پشتوانه غیرسازنده دیگر، میتواند امروز به هر کجای دنیا که دلش خواست برود.
فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) به محض اینکه متوجه شود علی دایی در یک نقطه فرصی دنیاست، از آقای گل جهان دعوت به همکاری میکند. فیفا مرکز تصمیم سازی در فوتبال جهان است. هر بار هم متخصصان و چهرههای نام آور دنیای فوتبال به بهانههای مختلف وارد کمیتهها و آکادمیهای وابسته به فوتبال میشوند؛
دایی بی گمان یکی از مفاخر فیفا خواهد بود و این کمترین کاری است که از علی دایی به وقت خارج شدن از کشور برمیآید. حتی اگر تمام داراییهای خود را در ایران جا بگذارد، او زندگی اش را در بالاترین سطح ممکن ادامه میدهد.
در کشور ما مدام تاکید میشود که ورزشکاران بزرگ، سرمایههای همین مملکت هستند. همه ایرانی هستیم، متحد و یکپارچه؛ همه از همین آب و خاک...
دایی در ورزش برایمان حرفهای خوب میزند. دلش به عنوان یک پدر برای یتمها غش میرود. مقابل دوربین، بارها به خاطر وضعیت اسفبار برخی کودکان همین آب و خاک، گریه میکند و برای پدرانی که شرمنده زن و بچه میشوند اشک میریزد. دایی برایمان در این مملکت مدرسه میسازد، به وقت زلزله و خانمان خرابیها، سقف خانه عده ای از مصیبت زدگان ایرانی را مرمت میکند و دوباره میسازد. دایی در فوتبال، حرف از جوانمردی و صداقت میزند و به نوجوانان میآموزد که در زندگی عزت نفس داشته باشند و فقط دست پدر و مادر را ببوسند.
برخوردها اما با خوبیهای غیرمتظاهرانه علی دایی چگونه است؟ در اینجا، پاسپورت دایی را توقیف میکنند و هیچ توضیحی درباره چرایی این اتفاق شگفت انگیز نمیدهند!
دایی و امثال علی دایی اگر در ایران از فوتبال طرد میشوند، کمترین حقی که به عنوان یک چهره مردمی دارند این است؛ نیم ارزن احترام و حرمت! آیا قرار بود این اندک انتظار ناقابل را هم از آنها دریغ کنیم؟
در این اندوه بی پایان ایران عزیزتر از جان، یعنی میخواهیم علی دایی را هم از دست بدهیم؟
واکنش دایی به این اتفاق تلخ، بسیار دردناک است؛ «بعد از این بیاحترامی، پس دادن گذرنامه چه معنایی دارد؟»