جمعه ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۸
۰ |
۰

خطرناک ترین هفده ساله جهان، سر حرفش مانده است

لامین یامال: قولم یادم نرفته، لیگ قهرمانان را به بارسلونا می آورم

لامین یامال: قولم یادم نرفته، لیگ قهرمانان را به بارسلونا می آورم
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

یامال بی‌باک اثر خود را گذاشت و به بارسلونا امیدی برای آینده بخشید...

به گزارش خبرورزشی،  نوجوانی که در نیمه‌نهایی‌ای باورنکردنی درخشید و در عین شکست، چیزی برای افتخار باقی گذاشت!

در بعدازظهر پیش از بازی رفت یکی از شگفت‌انگیزترین نیمه‌نهایی‌های لیگ قهرمانان که کسی به یاد دارد، لامین یامال گفته بود ترس را سال‌ها پیش در پارکی در ماتارو جا گذاشته است. باقی چیزها را هم در مونتژوئیک و سن سیرو به جا گذاشت؛ بیانیه‌ای نیرومندتر از هر حرفی که در نشست خبری زده بود. اگر آن جمله وعده‌ای بود، نمایشی از شخصیت، او به آن وفادار ماند. اما بارسلونا نتوانست به اولین فینال خود در یک دهه برسد. پس وعده‌ای دیگر داد: «تا وقتی این باشگاه به جایگاه شایسته‌اش، یعنی قله نرسد، متوقف نخواهیم شد.» او این را در لحظاتی تاریک پس از شکست نوشت.

بارسلونا تا آستانه موفقیت پیش رفت اما متوقف شد. لامین یامال در سکوت زمین را ترک کرد، پیراهن مارکوس تورام را در دست داشت. بازیکنان اینتر به سوی این پسربچه آمدند تا او را در آغوش بگیرند؛ کودکی که از مهلکه‌ آنان جان سالم به در برده بود. سیمونه اینزاگی، مربی‌شان، گفته بود چنین بازیکنی هر پنجاه سال یک‌بار متولد می‌شود. درخشش این نوجوان ۱۷ ساله در آن دو شب، چیزی مکاشفه‌گونه داشت. در پایان، نوعی احترام و ستایش در رفتار همه دیده می‌شد. اینتر دوباره به فینال رسید و تا همیشه از این شب‌ها خواهند گفت؛ چون می‌دانند روزی ممکن است یامال بخشی از داستان‌های حماسی‌شان باشد.

شب بزرگ و فشار او را شکست نداد؛ اینتر او را شکست داد. فشار رها شد و جایگاه با شور و جنون شایسته‌اش منفجر شد. پیش از بازی برگشت، دنی اولمو گفته بود بازیکنان جوان بارسلونا نیمه‌نهایی را شبیه مهمانی می‌بینند، گویی از عظمتش بی‌خبرند. «بازیکنان باتجربه هستند که باید این را به آن‌ها گوشزد کنند.» نتیجه و درد آن، به آن‌ها این درس را داد. شاید چنین شکستی ترس را در دلشان بکارد — و شاید گاهی ترس چیز بدی نباشد؛ کارلو آنچلوتی می‌گوید داشتن مدافعینی بدبین، که برای بدترین سناریو آماده‌اند، ارزشمند است.

لامین یامال همان‌طور که وعده داده بود، بدون ترس بازی کرد؛ گرچه حالا چهره‌ای سرگردان داشت. جرارد مارتین او را در آغوش گرفت و در حالی که اشک می‌ریخت، دلداری‌اش داد. این فقط درباره‌ی او نیست، گرچه او به‌خوبی آن را نمایندگی می‌کرد. این موضوعی هویتی و وسیع‌تر است. بارسلونا آرامش و نظم خود را حفظ کرد، حتی اگر در دل، آرزو می‌کرد همه چیز را به‌هم بزند. آن‌ها همیشه بر مرز زیسته‌اند. و این نیز باید گفته شود که سبک بازی‌شان از سر بی‌پروایی نیست؛ بلکه بر پایه تحلیل است. اما در این‌جا، شکست خوردند.

در ۳۰ ثانیه ابتدایی بازی رفت گل خوردند، و در ۲۰ دقیقه ابتدایی ۲–۰ عقب افتادند — و باز هم بازی کردند. وقتی ۳–۲ عقب افتادند، باز هم ادامه دادند. در بازی برگشت دو گل دریافت کردند، و باز هم جنگیدند. و چه جنگیدنی. لامین یامال تجسم این نگرش بود. در بازی رفت گل زد، دو بار تیر را لرزاند. در پایان آن مسابقه، از این‌که پیروز نشده بودند عصبانی بود. حتی وقتی پیراهن یادبود بازی صدمش را دریافت کرد، لبخند نزد. اما فرصت دوباره‌ای داشت — و استفاده کرد.

سن سیرو؟ خب که چه؟ باز هم ۲–۰ عقب افتادند. و؟ او ادامه داد. البته تنها نبود؛ پدری و فرنکی دی یونگ نیز درخشیدند، اولی که به‌گفته‌ تونی کروس، بهترین بازیکن جهان است. مدافعان کناری هم، با وجود اینکه قرار نبود فیکس باشند، درخشان ظاهر شدند. اما چشم‌ها به یامال دوخته شده بود. هواداران اینتر او را هو کردند، اما بی‌تفاوت ماند. با دو نفر مهارش کردند، با سه نفر حمله بردند، هلش دادند، زدندش — اما همچنان پیش رفت. یان زومر دو واکنش خارق‌العاده از او گرفت.

ترس هنوز در ماتارو جا مانده بود. وقتی در دقیقه ۹۳، در آستانه صعود، توپ را گرفت، به سمت گوشه زمین نرفت، وقت تلف نکرد، نپرسید چه ممکن است اشتباه شود؛ خطا نگرفت، زمان را نکشت، آن چند ثانیه آخر را فدای احتیاط نکرد. شوت زد. باز هم توپ به تیرک خورد. و بله، ۴۲ ثانیه بعد، اینتر گل زد. شاید این همان شور و بی‌پروایی جوانی باشد. شاید درسی در این میان باشد.

اما اگر آن درس اشتباه باشد چه؟ اگر چیزی را «اصلاح» کنیم، اما آنچه در این فرآیند از دست می‌دهیم، ارزشمندتر باشد؟ مایکل رابینسون می‌گفت اگر هر گل را عقب ببرید و فیلمش را متوقف کنید، همیشه می‌توان اشتباهی پیدا کرد که همه چیز را تغییر داده، موفقیت را کم‌رنگ کرده، مقصری معرفی کرده یا همه چیز را از زمینه خارج ساخته است. در این دو بازی، بارسلونا اشتباهات بدی داشت — اما تحلیل خطاها الزاماً به معنی نفی یک هویت کامل نیست.

۷–۶، به همین نزدیکی. نتیجه همه چیز را تعیین می‌کند، تحلیل‌ها را تغییر می‌دهد. اما یک لحظه می‌تواند همه چیز را بچرخاند. لامین یامال حتی یک فرصت دیگر هم در دقیقه ۹۵:۴۵ داشت. هر جزئیاتی بزرگ‌نمایی می‌شود، از جمله قضاوت داوری که بارسلونا از آن شکایت داشت. پدری گفت یوفا باید عملکرد مارچینیاک را بررسی کند. آراخو گفت روی گل تساوی، خطا روی مارتین بود. اریک گارسیا گفت: «همیشه یک چیزی پیش می‌آید، یک بهانه، یک دلیل.» هانسی فلیک گفت تمام ۵۰–۵۰ها به نفع اینتر بود. ولی در پایان نشست خبری‌اش مکث کرد و گفت نمی‌خواهد زیاد درباره داوری حرف بزند؛ که ترجیح می‌دهد جای دیگری را نگاه کند. چون درد داشت. گفت: «ناامیدم، اما نه از بازیکنانم.»

«فوتبال با ما بی‌رحم بود»، گارسیا گفت. اما آن‌ها برای فوتبال خوب بودند. «با سربلندی می‌رویم»، مارتینز گفت. «پدرم به من افتخار می‌کرد»، جوردی کرایف گفت. واژه «افتخار» بارها تکرار شد. البته بخشی از آن برای تسکین است، اما فقط این نیست. بارسلونا برای اولین‌بار در شش سال گذشته به نیمه‌نهایی رسید. آن‌ها قهرمان کوپا دل‌ری شده‌اند، صدرنشین لالیگا هستند، و بیش از ۱۶۰ گل زده‌اند. تیمی جوان و در حال گذار. کسی واقعاً انتظار قهرمانی نداشت — چه برسد به این شکل. و در دقیقه ۹۳ نیمه‌نهایی، هنوز امکان سه‌گانه در دستانشان بود.

شاید هنوز هم باید باشد. پشیمانی‌هایی برای روبه‌رو شدن هست، اما افراد کمی واقعاً انتظار داشتند که اصلاً به اینجا برسند — چه برسد به چنین نمایشی. و حالا خیلی‌ها انتظار بازگشتشان را دارند. «قولم را عملی خواهم کرد و لیگ قهرمانان را به بارسلونا خواهم آورد»، یامال وعده داد — و اگر این هفته چیزی را ثابت کرده باشد، این است که او به حرفش عمل می‌کند.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی