شنبه ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۷
۰ |
۰

مدیریت گلیزرها در منچستر یونایتد؛ یک تراژدی ورزشی/ فرگوسن هم در این رسوایی شریک است!

مدیریت گلیزرها در منچستر یونایتد؛ یک تراژدی ورزشی/ فرگوسن هم در این رسوایی شریک است!
زمان مطالعه: ۶ دقیقه

فرگوسن که شاید تنها کسی بود که می‌توانست این تصاحب را در نطفه خفه کند، بارها از انجام چنین کاری سر باز زد و حتی به گروهی از هواداران ناراضی در بوداپست گفت اگر از مدیریت باشگاه ناراضی‌اند، «بروند و طرفدار چلسی شوند!»

به گزارش خبرورزشی، شما پول ندارید؛ دارایی گلیزرها رشد می کند... این یک تحلیل واقعی از سرمایه گذاری گلیزرها در منجستریونایتد است. حتما بخوانید...

اولین باری که خانواده گلیزر در ژوئن ۲۰۰۵ به اولدترافورد قدم گذاشتند، سری به فروشگاه بزرگ باشگاه زدند. در بیرون، صدها هوادار خشمگین منچستریونایتد با پلاکاردها و بنرهایی چون «گلیزرها بمیرند» تجمع کرده و شعار می‌دادند؛ برخی نیز با پلیس درگیر شدند. اما در داخل فروشگاه، گلیزرها مشغول چیزی بودند که اگر بخواهیم کلمه‌اش را به گسترده‌ترین معنا تعبیر کنیم، «خرید» بود.

چرا که جوئل، آورام و برایان هیچ تمایلی نداشتند کار به‌زعم خودشان نازیبایی مانند پرداخت پول از جیب شخصی انجام دهند. آنان در راهروها قدم زدند، انبوهی از پیراهن‌های تیم و اجناس را برداشتند و کارکنان فروشگاه نیز با وظیفه‌شناسی آن‌ها را از صندوق رد کرده و در کیسه گذاشتند. هنگام خروج، گلیزرها صرفاً کیسه‌ها را برداشتند و رفتند؛ چرا که به‌زعم آن‌ها، همه این‌ها اموال خودشان بود و می‌توانستند هرگونه که می‌خواهند از آن استفاده کنند. و اگر قرار باشد این واقعه نمادی برای نحوه اداره منچستریونایتد توسط گلیزرها طی بیست سال آینده باشد، بعید است نمونه‌ای رساتر از این بیابیم.

سر بابی چارلتون بعدها بابت استقبال خصمانه هواداران از خانواده گلیزر در نخستین حضورشان، از آنان پوزش خواست. دیوید گیل، مدیر اجرایی وقت باشگاه که در ابتدا با تصاحب باشگاه مخالف بود، همان کسی بود که به استقبال‌شان رفت، روند انتقال را تسهیل کرد و در ازای آن حقوقش دو برابر شد. سر الکس فرگوسن که شاید تنها کسی بود که می‌توانست این تصاحب را در نطفه خفه کند، بارها از انجام چنین کاری سر باز زد و حتی به گروهی از هواداران ناراضی در بوداپست گفت اگر از مدیریت باشگاه ناراضی‌اند، «بروند و طرفدار چلسی شوند.»

دولت کارگر بریتانیا که آن زمان درگیر تبلیغات انتخاباتی بود، با وجود درخواست بسیاری از نمایندگان خود، حاضر به بررسی این تصاحب نشد. و با آنکه رسانه‌ها گزارش‌های مفصلی از این ماجرا منتشر کردند، خبرنگاران زیادی هم بودند که در ازای دریافت اخبار انحصاری، روابط عمومی گلیزرها را پیش بردند. همه این‌ها، پس از گذشت دو دهه، یادآور آن است که گلیزرها با جسارت و گستاخی عمل کردند، اما هرگز تنها نبودند. بلکه در هر مرحله، از سوی افراد فرصت‌طلب، بی‌اصل‌ و فاقد شهامت حمایت شدند. اعتراض‌ها، چه از سوی هواداران خشمگین و چه مدیران نگران، یا نادیده گرفته شد یا خاموش.

بر خلاف تصور عمومی، گلیزرها اندکی از پول خود را نیز صرف خرید باشگاه کردند؛ بخش اعظم آن از طریق بازتأمین مالی امپراتوری خرده‌فروشی‌شان تأمین شد. اما عمده خرید با بدهی صورت گرفت؛ و نه تنها بدهی مالی، بلکه بدهی اخلاقی، نظارتی، و وجدان. بدهی به شجاعت و باور. گناه نخستینی که نه فقط یونایتد بلکه کل فوتبال انگلستان هنوز تاوان آن را می‌پردازد.

فرگوسن نه‌تنها با گلیزرها مدارا کرد، بلکه در هر فرصتی از آنان دفاع کرد. هفت سال بعد، در اردوی پیش‌فصل آفریقای جنوبی، هوادارانی را که هنوز با این مالکیت مخالف بودند سرزنش کرد: «گروه‌هایی در یونایتد هستند که فکر می‌کنند مالک باشگاه‌اند. اما اکثریت هواداران واقعی منطقی نگاه می‌کنند و می‌بینند که این موضوع تأثیری ندارد.» بسیاری از نقل‌قول‌های فرگوسن با گذر زمان ارزش یافته‌اند؛ اما این یکی، بدون تردید، چنین نیست. به‌ویژه که عملکرد باشگاه پس از رفتن او این توهم را که ماشین جام‌آوری یونایتد می‌تواند در کنار ماشین پول‌سازی گلیزرها دوام آورد، نابود کرده است. چرا که در این دوگانه جعلی میان «هواداران واقعی» و آن‌هایی که «فکر می‌کنند مالک باشگاه‌اند» نوعی تحقیر عیان نسبت به افکار عمومی نهفته است؛ نگاهی که در آن، وظیفه هوادار فقط تشویق و تأیید است، آن‌هم در حالی‌که به او دیکته می‌شود که چه چیزی باید بخواهد.

این احساس واضح محرومیت و بی‌قدرتی، شاید سمی‌ترین میراث تصاحب گلیزرها باشد. برخلاف بسیاری از مالکیت‌های بزرگ اخیر در فوتبال انگلیس – مانند چلسی، منچسترسیتی، نیوکاسل و آرسنال – فروش یونایتد تقریباً در هر مرحله با مخالفتی شدید و آشکار روبه‌رو شده است. برخی از هواداران ناامید، باشگاه «اف‌سی یونایتد منچستر» را تشکیل دادند که همچنان در لیگ شمالی مبارزه می‌کند. جنبش سبز و طلایی سال ۲۰۱۰، ظهور و زوال سریع «شوالیه‌های سرخ»، اعتراض‌های ۲۰۲۱ و ۲۰۲۲، و تلاش بی‌وقفه و اغلب بی‌نتیجه گروه‌های هواداری همگی شاهدی بر این مقاومت‌اند.

با این حال، هیچ‌کدام واقعاً تأثیر ملموسی نداشت. اکنون شرکت «اینیوس» و سِر جیم رتکلیف چهره عمومی مدیریت باشگاه‌اند و سپری برای انتقاد. ارتباط میان هیئت‌مدیره و هواداران، نسبت به زمان دیوید گیل که حتی حاضر به مذاکره با گروه‌هایی چون «انجمن هواداران منچستریونایتد» نبود، اندکی بهبود یافته است. سرمایه‌گذاری در امکانات تمرینی و طرح ساخت استادیوم جدید نیز سرانجام آغاز شده است.

نشانه‌هایی از امید در زمین بازی همچنان به چشم می‌خورد، اما اساس این معامله تغییری نکرده است. گلیزرها هنوز همان‌جا هستند، همچنان تغییرناپذیر، همچنان باشگاه را با بدهی‌هایی بارور کرده‌اند که بهره آن از زمان تصاحب تاکنون بیش از یک میلیارد پوند بوده است. یک میلیارد پوند مبلغ اندکی نیست. می‌شد با آن بسیاری از کارکنانی را که اخیراً توسط رتکلیف بی‌ملاحظه اخراج شده‌اند، حفظ کرد. می‌شد آن را صرف نوسازی اولدترافورد کرد. می‌شد بودجه مناسبی برای جذب مربی‌ای چون روبن آموریم فراهم ساخت. این پول کجا رفته است؟

به‌طرز عجیبی، یک میلیارد پوند فاصله چندانی ندارد با آنچه برآورد می‌شود گلیزرها طی این سال‌ها از یونایتد، از طریق سود سهام و فروش سهام، پس از کسر سرمایه اولیه، به جیب زده‌اند. آن‌ها در این مدت، ارزش دارایی خود را نیز به‌طور قابل توجهی افزایش داده‌اند. مدل اسپانسرینگ قطعه‌قطعه – که در آن هر بخش از باشگاه به فضایی لوکس برای تبلیغات تبدیل شد – به الگوی غالب تجاری در فوتبال بدل شد. جسارت خرید باشگاه با وام‌های پربهره از صندوق‌های پوششی، اکنون درون صنعت با تحسینی پنهانی از آن یاد می‌شود. تبدیل خرید بازیکن به نوعی نمایش – نه فقط ابزاری برای تیم‌سازی بلکه روشی برای برندسازی و جلب رضایت هوادار – پدیده‌ای است که اگرچه اختراع یونایتد نبود، اما قطعاً توسط آن‌ها به کمال رسید. بازگرداندن کریستیانو رونالدو در سال ۲۰۲۱ – انتقالی که باید در بستر اعتراضات به سوپرلیگ دیده شود – برای تیم منطقی نبود، اما برای برند یونایتد یک پیروزی به شمار می‌آمد، هرچند با هزینه‌های جانبی سنگین.

این پول، در اصل پول شما بود. از بلیت فصلی‌تان، خریدتان از فروشگاه باشگاه، اشتراک تلویزیونی‌تان، نودل‌های نیسین‌تان آمده بود. در ورای همه آن زبان پیچیده مالی، شاید ساده‌ترین تعبیر از تصاحب گلیزرها این باشد: نوعی ضدانقلاب تهاجمی، یک انتقال عظیم ثروت از هوادار به مالک. و در این مسیر، تثبیت این اصل که باشگاه فوتبال نه برای مردم، نه برای جامعه، نه برای میراث، بلکه صرفاً به‌عنوان ابزاری برای تولید ثروت برای یک خانواده، تا هر زمان که بخواهند، وجود دارد.

آیا در این دو دهه چیزی آموخته‌ایم؟ تصاحب با وام‌های اهرمی در سال ۲۰۲۳ ممنوع شد، نهاد نظارتی مستقل در حال شکل‌گیری است، و آگاهی نسبت به خطرات مالکیت‌های فاسد و قدرت بی‌پاسخگویی افزایش یافته است. اما در یونایتد، تغییر چندانی رخ نداده؛ جز جایگاه لیگ، جز محو شدن امید، و ترازنامه‌ای که روزبه‌روز مأیوس‌کننده‌تر می‌شود.

در این میان، گلیزرها همچنان بر فراز دارایی رو به رشد خود نشسته‌اند، همانند پادشاهانی بر تخت سرمایه‌داری اجاره‌محور. و در همین حین، باشگاه شما پول ندارد. شهرداری‌تان پول ندارد. دولت‌تان پول ندارد. خانواده‌تان پول ندارد. و همه کسانی که می‌شناسید، بر سر سهمی کوچک‌تر و کوچک‌تر از آنچه زمانی آن را میراث مشترک‌مان می‌پنداشتیم، به نزاع افتاده‌اند. مالکیت گلیزرها بر منچستریونایتد یک تراژدی ورزشی است. اما در عین حال، تمثیلی‌ست از آنکه چگونه و کجا راه را گم کردیم.

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی