جمعه ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۶
۰ |
۰

قوی‌تر از درد؛ فرانچسکو آچربی، رهبر زخمی اینتر!

قوی‌تر از درد؛ فرانچسکو آچربی، رهبر زخمی اینتر!
زمان مطالعه: ۲ دقیقه

وقتی اینتر باید برای قهرمانی بجنگد، آچربی آماده است...

به گزارش خبرورزشی، الکل، سرطان، مرگ پدر و کفش سوراخی که هنوز با آن بازی می‌کند؛ این‌ها قطعاتی از پازل زندگی مردی هستند که به رهبر خاموش اینتر بدل شده است.

فرانچسکو آچربی، حالا در ۳۷ سالگی، نماد استقامتی‌ست که خم شد، اما نشکست. و یک‌بار دیگر، مقابل لاتزیو می‌ایستد؛ با همان آرامش کوه‌مانند، و همان کفشی که شست پای راستش را دیگر نمی‌پوشاند.

در زندگی او هم یک «دان هاسکینز» بوده؛ کسی که دقیقاً در لحظه‌ای که آچربی می‌توانست جا بزند، ایستاد، نگاهش کرد و گفت: «می‌خوای ول کنی؟ اگه حالا ول کنی، تا آخر عمرت هر روز ول می‌کنی.»

و او جواب داد: «خواهی دید…»

این صحنه از فیلم Glory Road، که داستان تیم بسکتبال تگزاس وسترن را روایت می‌کند، در ذهن آچربی حک شده. همان‌طور که بابی جو هیل دوباره برخاست، آچربی هم برخاست. و شد بابی جو هیل اینتر.

در تورین، زیر باران سیل‌آسا، در ده دقیقه پایانی وارد زمین شد. با همان کفش زرد قدیمی که در ناحیه شست، سوراخ شده بود. یک خرافه‌ی شخصی؛ چون با همین کفش، برابر بارسلونا گل تساوی ۳-۳ را زد. همان کفشی که از سری C و بازی با پیراهن پاویا مانده، از روزهایی که چمن ورزشگاه «پیترو فورتوناتی» تنها چشم‌انداز زندگی‌اش بود.

اما مسیر او، چیزی فراتر از فوتبال است.

او با سرطان دو بار جنگید و پیروز شد. از چنگ اعتیاد به الکل بیرون آمد. نخستین رؤیایش ـ بازی در میلان ـ را نابود کرد، چون خودش را گم کرده بود.

«همه‌چیز می‌نوشتم. فراموش کرده بودم فوتبال چیست.»

و درنهایت، تنها پس از مرگ پدرش، آشتی میانشان شکل گرفت.

هر بار که وارد زمین می‌شود، به آسمان نگاه می‌کند. دستانش را بالا می‌برد. برای پدری اینتری که می‌خواست پسرش را سخت‌جان بار بیاورد، اما نوازش‌هایش بیشتر زخم بودند.

«می‌خواست کمکم کند، اما آزارم می‌داد.»

روان‌شناسی به نام پائولو فرانکینی که در زندگی‌اش نقش دان هاسکینز را ایفا کرد، روزی به او گفت: «کافیه. باید این تعارض را حل کنی.»

شورش آچربی او را از پدر دور کرد، اما بعد فهمید همه‌ی خشم، درواقع ترس پدر بوده. «بزرگ‌ترین طرفدارم بود، اما بزرگ‌ترین منتقدم هم. فقط اشتباهاتم را می‌دید.»

و حالا، بازگشت به المپیکو. به لاتزیو.

باشگاهی که روزگاری نیمی از بازی‌هایش را در آن انجام داد و رابطه‌اش با هواداران در نوسانی دائم بود؛ از عشق تا طرد. دو جام، لحظاتی ناب، اما همچنین آن لبخند جنجالی پس از گل تونالی و واکنش ساری به شعارهای تند علیه او. ساری تمرین را متوقف کرد. نتیجه؟ انتقال به اینتر.

اینجا، او دوباره ساخته شد. با اعتماد کامل اینزاگی ـ کسی که بیش از هر مربی‌ای در کنارش ایستاد. ۲۵۴ بازی کنار هم. اینزاگی می‌دانست چه‌کسی را می‌خواهد: مردی که پا پس نمی‌کشد.

و حالا، یک‌شنبه، وقتی اینتر باید برای قهرمانی بجنگد، آچربی آماده است. نه فقط به‌عنوان یک مدافع، بلکه به‌عنوان قهرمان کسی که تا لب مرز نابودی رفت و ایستاد.

او حالا پدر است، همسر، قهرمان ایتالیا با اینتر و اروپا با تیم ملی. آماده برای دومین فینال لیگ قهرمانان در ۳۷ سالگی.

«شش سال پیش، ترس را کنار گذاشتم. دوباره چیزی داشتم برای جنگیدن. دوباره بچه شدم.»

 همان را مقابل بارسلونا دیدیم؛دقیقه نود، زیر باران. به دارمیان گفت: «تو بمان، من جلو می‌روم.»

تا مونیخ. و باز همان جمله در ذهنش زنده شد: «خواهی دید…»

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی