خبرورزشی | شاید بار دیگر، همانطور که پنجاهویک سال پیش فولویو برناردینی آمد تا تیم ملی را از دل ناکامی بیرون بکشد، اکنون کلودیو رانیری هم در آستانهی ایفای نقشی مشابه باشد. آن روزها، برناردینی ۶۹ ساله و دارای دکترای اقتصاد، کسی که روزگاری پیراهن رم را در زمین خاکی تستاچو بر تن داشت، پس از فاجعهی جام جهانی ۱۹۷۴ مأمور بازسازی شد و پایهگذار درخشش سالهای ۱۹۷۸ و ۱۹۸۲ گشت.
امروز، شرایط البته کمی فرق دارد؛ ما شکستخورده نیستیم، اما همچنان حسرت بازگشت به جام جهانی بر دلمان سنگینی میکند. حالا فدراسیون تصمیم دارد تیم ملی را به دست مردی بسپارد که خودش از دل همان تستاچو، از خیابانهای رم قد کشید و فوتبالی شد.
رانیری، حالا ۷۳ ساله، سالها پیش در لندن، زمانی که هدایت چلسی را بر عهده داشت، به شوخی میگفت: «اینجا مرا “تینکرمن” صدا میزنند—یعنی کسی که مدام تغییر میدهد، حتی وقتی اوضاع خوب است.» و بعد اضافه میکرد: «راستش، دقیقاً خودم را همینگونه میبینم.» امروز، تیم ملی کسی را میخواهد که دقیقاً همین باشد—کسی که بداند چطور میشود چیزی شکسته را از نو ساخت، نه فقط با تاکتیک، بلکه با باور.
راهی پُرپیچوخم تا قله
از ویگور لامتزیا در دستهی پایین سری C1 در سال ۱۹۸۶ تا نیمکت تیم ملی ایتالیا در سال ۲۰۲۵؛ چهار دهه تجربه و مسیری پُرماجرا.
او در لیگهای مختلف کار کرده—از ایتالیا و اسپانیا گرفته تا انگلیس، فرانسه، و حتی چند ماهی در تیم ملی یونان. گرچه آن تجربهی ملی چندان موفق نبود، اما چه انتظاری از یک رمزاده در آتن دارید؟ گویی تاریخ روم و آتن همیشه نسبتی تنشآلود با هم داشتهاند.
او کالیاری را از اعماق سری C به سطح اول آورد. فیورنتینای در حال سقوط را احیا کرد. در والنسیا جام برد. موناکو را به سطح اول فوتبال فرانسه رساند. اما بیتردید، افسانهی واقعیاش در لسترسیتی رقم خورد—جایی که تیمی بیادعا را در برابر غولهای میلیاردی لیگ برتر به قهرمانی رساند. یک داستان تمامعیار فوتبالی؛ شاید بزرگترین معجزهی ورزشی قرن.
در واپسین هفتهها، در کنفرانسهای مطبوعاتی با لبخند و طنز همیشگیاش، زمزمه میکرد: «دیلیدینگ، دیلیدانگ»—اشارهای شاید به زنگ ناقوس کلیساها، یا آن ترانهی قدیمی رم:
«با نخستین دیندانِ یانیکولو / سنآنجلو در پاسخ میگوید دینداندان.»
مردی که ساختار میسازد
در هر باشگاهی که بوده، دوستان وفادار و خاطرات نیک بر جای گذاشته. اهل جنجال نیست. با روسا و مالکان دشواری هم کنار آمده—از خسوس خیلِ پرهیاهو در اتلتیکو مادرید تا رومن آبراموویچ مرموز در چلسی. در برابر آنها، چکیگوری و فررو تقریباً سادهدل جلوه میکنند.
و آن شب فراموشنشدنی: آوریل ۲۰۱۰، دربی رم. نیمهی اول، تیم یک گل عقب بود. اما رانیری، بیهیچ ملاحظهای، توتی و دهروسی را—دو اسطورهی بیچونوچرای باشگاه—تعویض کرد. تصمیمی که برای هر مربی دیگری شاید انتحاری بهنظر میرسید. اما رم آن بازی را ۲-۱ برد. و پیام روشن بود: در تیم او، جایگاه با شایستگی معنا میشود، نه با گذشته.
واقعگرایی با چاشنی غرور ملی
اگر رانیری هدایت تیم ملی را بر عهده بگیرد، انتظار بازیهایی تماشایی یا معجزات تاکتیکی نداشته باشید. او مرد عمل است، نه فریب زیبایی. فواصل بین خطوط را کم میکند، انسجام میآورد، ضدحمله را آزاد میسازد، و مهمتر از همه، هویت گمشدهی آتزوری را بازیابی میکند.
ایتالیا به نتیجه نیاز دارد، نه نمایش. و رانیری در این مسیر، دقیقاً همان مردی است که میتواند ما را از این برزخ بیرون بکشد.
اگر بتواند ما را، دوازده سال پس از آخرین حضور، به جام جهانی بازگرداند، نامش همانجا، کنار برناردینی حک خواهد شد—در دل تستاچو و قلب فوتبال ایتالیا