آمریکا دور است، آنسوی ماه، اما گاه پیامی که از اینسو فرستاده میشود، همانند شهابسنگی بر سر فوتبال ایتالیا فرود میآید. اینتر، پس از ۶۳ مسابقه در فصلی خستهکننده و نفسگیر، بالاخره میتواند استراحتی کوتاه داشته باشد؛ اما پیش از آن، باید با ضربات پتکگونهی کاپیتانش روبهرو شود—درست لحظاتی بعد از شکست برابر فلامنگو.
او گفت:
«مربی آمد و انگیزهی زیادی به ما داد، اما اینجا باید کسی که دوست دارد بماند:، بماند؛ آنکه نمیخواهد، خداحافظ. من میخواهم برای اهداف بزرگ بجنگم. این پیامیست که به همه میفرستم…»
از این صریحتر نمیشود. شاید در حوالی استانبول گوشهایی سوت کشیده باشد، اما لائوتارو تأکید کرد که منظورش شخص خاصی—از جمله چالهاناوغلو—نبوده است.
او افزود:
«صحبتم کلیست، نام نمیبرم. این را بهعنوان کاپیتان و رهبر تیم میگویم. پیش از من، مربی قرار دارد، اما من هم باید سخن بگویم، چون چنین شخصیتی دارم. یا اینسو هستم یا آنسو. میخواهم برای افتخار بجنگم، چون تیم بزرگی داریم، دوباره به قله بازگشتهایم و میخواهم آنجا بمانم. این فصل، فصل بیجامی بود؛ حالا باید تشنه باشیم، مثل سالی که ستاره دوم را گرفتیم—باید یک تیم واقعی باشیم.»
اما بخشی دیگر از حرفهای کاپیتان – بهویژه آنجا که گفت: «ما اینجا همهچیز را فدا کردیم، اما چیزهایی دیدم که خوشم نیامد…» – نیاز به تأملی عمیقتر دارد؛ چه در پستوهای آپیانو، چه در دفتر باشگاه واقع در خیابان لیبراتسیونه، جایی که پروژهی بازسازی تیمی جوان در حال شکلگیریست. تاکنون نزدیک به ۷۰ میلیون یورو هزینه شده، اما بزودی باید به فکر فروش نیز بود.
ماروتا، مدیر باشگاه، نیز سخنان کاپیتان را تأیید کرد و با اشارهای تلویحی احتمال داد مخاطب چالهاناوغلو باشد:
«این جملات، در شأن یک کاپیتان واقعی است. پیامش در باشگاه هم بازتاب مثبتی داشت؛ این روحیهی برندهبودن است که ما را جلو میبرد. گمان میکنم منظورش چالهاناوغلو بود؛ با او گفتوگو خواهیم کرد تا مسئله را به بهترین شکل حل کنیم. تاکنون از خودش چیزی نشنیدهایم، اما آمادهایم در صورت تمایل به جدایی، درها را برایش باز کنیم.»
حسرتی تلخ
بخش دیگر صحبتهای لائوتارو مربوط به خود بازی بود؛ دیداری که در آن نشانههای فرسودگی ذهنی و جسمی بازیکنان کاملاً مشهود بود:
«بیتردید در نیمه نخست اصلاً در جریان بازی نبودیم. گل خوردیم، پاسها اشتباه، نه توپگیری داشتیم و نه هماهنگی. آنها با گل زودهنگام عقب نشستند و عالی دفاع کردند، چشم به ضدحمله دوختند. در نیمه دوم بهتر شدیم، تمام توانمان را گذاشتیم. اما ذهنمان خسته بود، نفراتمان کم بود.»
با اینحال، اینترِ تازهنفس – که حتی با هدایت کیوو هم همچنان در قالب تیمِ لائوتارو تعریف میشد – خود را باز شناخت.
کابوسهای مونیخ را از حافظه زدود.
حتی دیروز، در گرمای نفسگیر شارلوت، تلاش کرد تا حضورش در جام جهانی باشگاهها را تا جای ممکن طولانی کند. اما رویاها بر تیر دروازه و مهار ابدی فابیو—دروازهبانی ۴۴ ساله، که ١٧ سال از لائوتاروی ۲۷ ساله بزرگتر است—نقش بر آب شد.
کاپیتان اینطور ادامه داد:
«خیلی دردناک است که اینطور حذف شدیم. با ضربههای زیادی به اینجا رسیدهایم. این آخرین هدفمان بود، با هر ذره از توان باقیمانده. با پاهایی خسته، قلبمان را وسط گذاشتیم—در تمرین، در بازی. خیلی ناراحتم. من از باخت بیزارم. برای تیم ناراحتم. از هواداران و تمام کسانی که تا اینجا آمدند، پوزش میطلبم. حالا وقت استراحت است؛ باید فصل بعد را با تمام توان آغاز کنیم.»