دیگر شعار دادن علیه رضا درویش و «حیا کن، رها کن» برای مدیریت پرسپولیس، تبدیل به یکی از مؤلفههای ثابت بازیهای تیم قرمز پوش پایتخت شده و کم کم به گره کوری رسیده که انگار باز کردن آن در توان هیچکس نیست!
آن اوایل که خیلیها این پدیده را به حساب نفوذ دلالها در فضای مجازی و تحریک احساسات هواداران نوجوان میگذاشتند. کم کم بحث به جای جدیتری رسید که مگر مدیریت قرار است به زمین رفته و برای تیم گل بزند؟ یا مگر تقصیر درویش بوده که امثال گل محمدی، اوسمار یا کارتال گذاشته و رفتهاند؟
اما وقتی یک اتفاق مدام تکرار میشود، دیگر اتفاق نیست؛ پدیده است و باید بررسی و قبل از تبدیل به بیماری لاعلاج، درمان شود. در تمام هفتههای اخیر رضا درویش پیشنهاد استعفا از طرف بسیاری کارشناسان و پیشکسوتان را رد کرده و باور ندارد رفتن او برای بهبود شرایط تیم محبوبش مفید باشد.
بیشتر بخوانید: حمله ۲۰۰ هزار نفری پرسپولیسیها به درویش!
مدیران بانک شهر و بالادستیهای درویش هم با دلایل و اطلاعاتی که دارند، حاضر به گرفتن تصمیم برکناری او نیستند. پرسپولیس به بنبست رسیده و از ۵ بازی این فصل لیگ برتر، یک برد و ۴ مساوی دارد و این هفته دیگر همان یک گل همیشگی را هم نزد!
همه فوتبالی ها در این مقوله اتفاق نظر دارند که ادامه این روند، اصلا به نفع پرسپولیس نیست. یک نفر باید کاری کند و درمان بیماری میسر نیست، مگر اینکه پزشک بداند درد چیست و کجاست. سوال اینجاست که رضا درویش چقدر در این اتفاقات و ناکامی پرسپولیس مقصر است؟
این درست که مدیرعامل قرار نیست به زمین رفته و گل بزند، یا تیم را تمرین داده و ارنج کند، اما حتی ساده انگاران هم نمیتوانند نقش مدیر و نفر اول یک مجموعه را در بهبود کیفیت یا ناکامی کارآمدی آن، نادیده بگیرند.
هر مجموعه شبیه رئیس و هر خانواده به پدر میرود. رضا درویش با هماهنگی هیئت مدیره دست به انتخاب سرمربی میزند و جذب بازیکنان نیز با اوست. وقتی او خود بارها اعلام کرده که اگر دست او بود، قرارداد عالیشاه و امیری را تمدید میکرد و زمانی که تیم مربی نداشت و کار دست او بود، این کار را کرد، دیگر نمیتواند ادعا کند نقشی در اتفاقات فنی تیم ندارد!
پرسپولیس اگر به ملوان گل میزد و میبرد، به صدر جدول میرفت. این یعنی هنوز فاصله زیادی با صدر ندارد اما ادامه این روند قطعا باعث جاماندن قرمزها از کورس می شود. رضا درویش مقصر گل نزدن بازیکنان نیست اما مدیریت به عنوان نفر اول یک مجموعه، قطعاً مقصر کلیت است.
درویش که به خاطر رودربایستی با چهرههای با تجربه اما بیانگیزه، هر فصل قرارداد آنها را تمدید میکند و نتیجه میشود همین که میبینیم! تیمی با اسم های بزرگ اما بدن های کند و بی تفاوت! پرسپولیس مثل هر قهرمانی خون تازه و انگیزه جوانی میخواست که ندارد. باید پوست می انداخت اما همان همیشگی ها جایی برای ورود تازه واردها نمی گذارند تا مبادا حاشیه امنیت منافع فردی به خطر بیفتد!
تا کی سروش و عالیشاه و بقیه باید باشند و در هر شرایط بازی کنند؟ اگر تازه واردی بدرخشد، ضعف بقیه عیان می شود و این چیزی است که درویش باید ابتدای فصل می دانست و اجازه اش را نمی داد! سالها قبل آنها باید در اوج میرفتند، اما درویش ترسید که با کنار گذاشتن ستاره های تیم قهرمان، فحش بخورد و شعار بشنود. دیگر فکر نکرد که با نگه داشتن آنها هم فحش خواهد خورد!
همانطور که رضا درویش بابت اعتماد به اوسمار و قهرمانی او در لیگ بیست و سوم، تبدیل به پرز در فوتبال ایران شد و همه او را ستایش کردند، انتخاب وحید هاشمیان نیز همچون گاریدو اسپانیایی، شمشیر دو لبه است و ناکامی مربی بی تجربه و سال اولی را هم به حساب او مینویسند. این دقیقا اتفاقی است که هر هفته می افتد.