به گزارش خبرورزشی، تقریباً صبح زود از خواب بیدار میشود؛ دو ساعتی را در سالن ورزشی «لارویا» در «سن فلوران»، جایی که زندگی میکند، میگذراند و بعد روی تراس صبحانهاش را میخورد؛ پای ثابت صبحانههایش میوههای تازه با میوههای خشک است. این موضوع تبدیل به عادت روزمره آرسن ونگر شده؛ مربیای که بعد از 22 فصل حضور در آرسنال از کارش کنار کشید. او این روزها «کُرس» را برای محل زندگیاش انتخاب کرده تا دوباره انرژیاش را به دست بیاورد و فکری به حال آیندهاش کند. سرمربی سابق توپچیها در گفتوگو با «کرس متن» درباره روزهای پس از فوتبالش حرف میزند.
*شما به طور معمول به «کرس» میآیید. این محل جایی است که شما را دوباره سرحال میآورد؟
بله، هم به خاطر آرامش و هم به خاطر زیبایی محل است. اینجا جایی است که واقعا حس میهمان نوازی را لمس میکنم. وقتی اینجا صبحانه را روبهروی دریا میخوری، سخت است چیزی بهتر از این بتوانی تصور کنی...
*الان تقریباً 4 ماهی میشود که از آرسنال خداحافظی کردهاید. هنوز سعی میکنید خودتان را از فشارهای موجود رها کنید؟
بله. می شود اسمش را یک دوره سمزدایی گذاشت چون برای اولین بار بعد از 35 سال است که لیگ شروع میشود و من تیم ندارم. خب این مرحله سمزدایی را در این محل بیش از هرجای دیگری میتوان خوب انجام داد.
*فکر میکنید بعد از آن هم سال تنش و هیجان، این مرحله از لحاظ روانی برای شما مفید است؟
بله، خیلی خوب است، هرچند که بهتر است به آن فکر نکنم. وقتی همیشه سرت شلوغ باشد، همانطور که سر من شلوغ بود، همیشه از خلا کمی میترسی. به هر حال من خیلی زود ترتیب این روزهای استراحت را دادم تا برگی تازه در زندگیام آغاز شود. الان کلی ورزش می کنم، اینجا با دوستانم غذا میخورم، کلی بحث هم میکنیم. میتوانم ساعتها اینجا بنشینم و افق را نگاه کنم. ضمن اینکه هر روز هم کتاب میخوانم.
*زمان برگزاری جام جهانی چه کار میکردید؟
خب من کارشناس شبکه تلویزیونی «بی این» بودم و 5 بار به صورت رفت و برگشت سوار پرواز پاریس-مسکو شدم. قبل از شروع رقابتها، آدم را با چیزهای بدی میترساندند؛ کمی خودمان را در جایگاه آدمی یافته بودیم که از سالن سینما عبور کرده و قرار است در بدترین فیلم ممکن ایفای نقش کند ولی بعد، همه از کیفیت برگزاری و میهمان نوازی، سطح اموزش و فرهنگ اهالی مسکو غافلگیر شدیم. چیزی که باید در جام جهانی بگویم این است که متاسفانه جام جهانی تبدیل به رقابتهای جام ملتهای اروپا شده بود با یک میهمان جدید به نام برزیل. نه آفریقاییها تیمی داشتند که بتوانند ایفای نقش کنند نه آسیاییها. بقیه تیم های آمریکای جنوبی هم در حد انتظار و انگیزهای که داشتند ظاهر نشدند.
*و وقتی که برزیل حذف شد دیگر به غیر از فرانسه مدعیای وجود نداشت...
فرانسه شاید تنها تیمی بود که رو به جلو حرکت کرد. تیم هایی بودند که خوب شروع کردند ولی بعد پایشان لرزید ولی فرانسه به صورت تدریجی پیشرفت کرد و بهتر شد. البته در این میان باید به برتری ذهنی و فیزیکی این تیم نسبت به بقیه رقبا هم اشاره کنم. از همان شروع جام گفته بودم فرانسه یکی از مدعیان قهرمانی است آنهم به خاطر توانایی ذهنی و فیزیکی که این تیم داشت و از میانگین بقیه تیم ها بالاتر بود.
*وقتی به عقب برمیگردید، به کارتان در دوران حرفهای که سپری کردهاید افتخار میکنید؟
احساس افتخار و غرور هیچ وقت نقطه قوت من نبوده است. در مجموع به این افتخار میکنم که همیشه با ارزشهایی که به نظرم خیلی مهم بودهاند کار کردهام، با احترام گذاشتن به افراد. خیلی جدی کارم را انجام دادهام و مسئولیت پذیر بودهام. از طرفی ان قدر هم احمق نیستم که فکر کنم کار اشتباهی نکردهام و اینجا است که وارد زمینهای میشویم که میگویم کاش انجامش نمیدادم یا انجامش میدادم. با این حال هیچ وقت از اعتقاداتم که به ارزشها وفادار باشم عدول نکردهام.
*یک مجسمه برنزی از شما در ورزشگاه امارات ساخته شده...
ترجیح میدهم زنده باشم تا اینکه یک مجسمه باشم ولی خب این کار هم برای خوشدلی بوده است.
*و بدون تردید دوست داشتید لقب شوالیه را بگیرید. نه؟
خب این کار در آییننامهشان ممنوع است. من «نشان امپراتوری بریتانیا»، عالیترین نشانی که یک خارجی میتواند بگیرد را گرفتم.
*با ملکه هم دیدار کردید؟
بله، چند بار. او خیلی خوب فرانسه حرف میزند. یکی از خاطرهانگیزترین ملاقاتهایی که داشتم در «وایندسور» بود جایی که دولت وقت فرانسه با ریاست جمهوری ژک شیراک به میهمانی شامی دعوت شدم که برای صمیمیت بیشتر فرانسه-بریتانیا ترتیب داده شده بود. حس میکردم در تاریخ سفر کردهام و خیلی هیجانانگیز بود.
*تاریخ و آنچه که مربوط به شما میشود، رکورد طولانی مدت حضورتان در لیگ برتر نیست؟
بیشتر بحث تداوم در کار و تمرکز است. این کاری بود که من عمیقاً نسبت به باشگاه به آن متعهد بودم. به نظر من یک مربی باید همزمان بتواند روی کارکرد فردی بازیکنان، سبک بازی و نتایج، روی ساختار و ابعاد باشگاه تاثیرگذار باشد. طبق یک قانون کلی، این تاثیر نمی تواند موثر باشد مگر در دراز مدت. نیاز به زمان طولانی است تا آدم بتواند این چیزها را در دل باشگاه جاری کند.
*به شما لقب «پروفسور» دادهاند؛ چاپلوسانه است یا به این خاطر است که چیزی آموزش میدهید؟
در این معنا که من چیزی را بهتر از بقیه میدانم یا میتوانم بهتر از بقیه انجامش بدهم، هرگز پروفسور نیستم ولی در این معنا که میتوانم به کسی کمک کنم تا مسیر درستی برای پیشرفت پیدا کند، بله، پروفسور هستم. به نظرم یک مربی مثل یک پروفسور و یک فرمانده است. حالا این دیگر خودمان هستیم که میتوانیم فرمانده خوب یا فرمانده بدی باشیم.
*استراسبورگ، باشگاهی که شما فوتبال را با آن شروع کردید دوباره به رقابتهای لیگ یک فرانسه صعود کرده است. چه حسی دراین مورد دارید؟
خیلی کیف کردم. چیزی که خیلی برای اهالی باستیا دلگرم کننده است این است که استراسبورگ موقعیت مناسبی به دست آورد و موقعیتی که با حوصله، تمایل و رشد گامبهگام به دست آمد.
*این روزها صحبت از حضور تیری آنری برای نشستن روی نیمکت سرمربیگری بوردو است. این کار فکر خوبی است؟
بله، تیری میخواست مربی شود. او باهوش است و توانایی لازم برای انجام این کار را دارد. سوالی که همیشه در این مورد پرسیده میشود این است که آیا آماده هستیم زندگیمان را برای حرفه مربیگری قربانی کنیم یا نه.
*و شما حس می کنید زندگیتان را وقف مربیگری کردید؟
بله، معلوم است. عاشق بودن یک کار خودخواهانه است. وقتی عاشقی وقتت را برای آنهایی که دوستشان داری میگذاری.
*تصمیمی برای آیندهتان گرفته اید؟
تصمیم گرفتهام که تصمیمی نگیرم. ان قدر سمی شدهام که به خودم قول دادهام قبل از سپتامبر هیچ تصمیمی نگیرم.
*دوست ندارید مسیر کاریتان را عوض کنید. مثلاً از آنجا که علاقه زیادی به تاریخ دارید بروید باستانشناس شوید یا اینکه وارد عرصه سیاست شوید؟
در مورد باستانشناسی باید بگویم به اندازه کافی شناختی از ترکیبات خاک ندارم. شناخت زیادی از سیاست هم ندارم. چیزی که در مورد مربیگری دوست دارم این است که باید تئوریهای خوبی داشت؛ شنبه که میشود مشخص میشود این تئوریها جواب داده یا نه چون نتیجه خیلی زود مشخص میشود. در سیاست بین تئوری و نشانهای برای عملی کردن تئوری، زمان بسیار طولانی نیاز است.