نظرسنجی

بهترین تیم هفته ۲۴؟
۰
زمان مطالعه: ۱ دقیقه

بانوى تکواندوکار ایران، با ٧ مدال آسیایى و جهانى، به قصد کمک به ورزش مورد علاقه اش و براى حمایت از تکواندوکاران دچار کسرت و سختى‌هاى غیر قابل قبول و، اما واقعاً موجود، به نداى غیرت پهلوانانه اش، غیرت زنانه اش و معرفت انسان‌دوستانه اش پا به میدان «ایثار» گذاشت و مدال جهانى خود را براى فروش به مزایده نهاد.

خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ حرف درباره فرتبال و لیگ برتر و هشدار براى فرهاد و سر و کله زدن با یحیى و امیر و عبدالله ویسى، زیاد داریم، اما باشد براى بعد! امروز را نباید جز به لیلا کشاورزى اختصاص داد و به علیرضا دبیر! به دخترى که تفاوت «ایراندخت» بودن را با بقیه ویژگى‌ها و برترى‌ها، به درستى نمایان نمود و گفت:
... شیرزنان ایرانى، چرا این همه مهمند و چرا این همه متفاوتند! چرا کلید بهشت در دست زنان است و در اختیار مادران! چرا ورزش ما- ورزش ایرانى و پهلوانى ما- چیزى دارد که دیگران ندارند! و این دارایى کمیاب و این سرمایه نایاب، چگونه مى‌شود که زیاد مى‌شود!
قصه کوتاه است: لیلا کشاورزى، بانوى تکواندوکار ایران، با ٧ مدال آسیایى و جهانى، به قصد کمک به ورزش مورد علاقه اش و براى حمایت از تکواندوکاران دچار کسرت و سختى‌هاى غیر قابل قبول و، اما واقعاً موجود، به نداى غیرت پهلوانانه اش، غیرت زنانه اش و معرفت انسان‌دوستانه اش (تو کز محنت دیگران بى غمى، نشاید که نامت نهند آدمى) پا به میدان «ایثار» گذاشت و مدال جهانى خود را براى فروش به مزایده نهاد! درآمد این مزایده که معنوى‌تر شده گلریزان خودمان است، یکسره اختصاص مى‌یابد به فدراسیون تکواندو! باشد که گره‌گشاى چندین قهرمان مستعد شود و لیلاهاى دیگرى را به درجات متعالى برساند!
دیگر حرفى نداریم جز یک حرف براى آقاى فتحى: روحت شاد مردى که انسان پروردن کار تو بود!
پسر رکن‌الدین دبیر و مأموریتى جهانى
 
مثل تختى در زلزله بویین‌زهرا
مى‌خواستم با این شروع، آغاز کنم این گلایه را، دیدم که نمى‌شود! هم حق رفاقت با یک دوست را به‌جا نیاورده‌ام و هم خود علیرضا دبیر را، مثل خیلى‌ها که این روز‌ها وظیفه دوستى با او را بر عهده گرفته‌اند - و چرایى اش باشد که چرا - نمى‌توان نادیده گرفت! نه اینکه تو نخواهى، بلکه او نمى‌گذارد! در واقع علیرضا، خودش پیش از این، اجازه چنین خبطى را از همه گرفته است!
با دبیر باید صحبت کرد که هم رئیس کشتى‌فهم فدراسیون کشتى ایران است و هم قهرمان جهان است و برنده مدال طلاى المپیک است و براى من، مهمتر از همه اینکه، فرزند «رکن‌الدین دبیر» است! مربى تیم سازمان آب تهران که به اتفاق «صادقى» کارخانه جمع و جورى از کشف استعداد و پرورش کشتى‌گیران خوب آفریده بودند! رقیبى براى همه مربیان سازنده و تیم‌هاى خوش‌نقش دهه ٤٠ و ٥٠ جوانان تهران!
رکن‌الدین، مرد سازنده‌اى بود که فقط یک علیرضا نداشت، او ١٥ پسر داشت که مثل «پسرش» خوب تربیت‌شان مى‌کرد و صحیح آموزش‌شان مى‌داد! بچه‌هایى که آرزویشان حضور در تیم آقاى دبیر بود!
علیرضا دبیر، گله کرده است با نق زدن هم که کشتى پول ندارد! که کشتى نفراتش را، بچه‌هاى مستعدش در همه شهر‌ها را از دست داده است، از ٢ میلیون فرو افتادن به ٥٠ هزار تن! و در لحن کلام «دبیر» مى‌توان آهنگ جلاى بى‌موقع و جدایى بدموقع را تشخیص داد!
با «دبیر» اینجاست که حرف داریم! با او که یک تاریخ‌دان کشتى ایران و بلکه جهان هم مى‌تواند باشد، در این لحظه تاریخى و در اتخاذ یک تصمیم تاریخ‌ساز حرف داریم!
جناب علیرضاخان! حق رفتن ندارى! وظیفه خراب کردن خود را بلکه داشته باشى، ولى تو و جدایى از کشتى؟ به هیچ عنوان! تو و از کشتى بریدن محال است!
مگر «تختى» در زلزله بویین‌زهرا، مأموریت داشت که مردم را بسیج و بساط همت عالى را و چرخه پویش کمک‌هاى مالى به زلزله‌زدگان بویین‌زهرا را به راه اندازد؟ یک لحظه غریب و یک تصمیم ناگهانى! جناب دبیر، اینک همان لحظه است! زلزله دیگرى ورزش ما را زده است، ٧ ریشترى و ٨ ریشترى! کشتى ما در خطر است، کشتى دنیا را در خطر مى‌بینیم! همت کن! دست از آستین بیرون کن! اعتبار خودت را، آبروى خودت را، محبت پربهاى توجه و مقبولیت مردمى را سرمایه کن! هم پول بساز و هم کشتى‌گیر!
آقاى دبیر، برخى کار‌ها از عهده هیچ کس برنمى‌آید! برخى کارها، فقط روى پیشانى تعداد محدودى نوشته شده است! روى پیشانى تو هم نوشته است: ... بمان و بجنگ! بمان و کشتى را احیا کن!
نوک زدن به فوتبال
 
فرهادخان! گل مفت چه آسان مى‌خورى؟
فرهاد مجیدى، حالا در تمرین‌ها لباس رزم مى‌پوشد تا علیه عادت‌هاى غلط بچه‌هاى استقلال که صد‌ها میلیون پول مى‌گیرند تا اشتباه‌شان هم متفاوت باشد و بزرگ باشد، بجنگد! به جناب ایشان مى‌گوییم:
فرهادجان! سوت لازم است، ولى کافى نیست! براى یاد دادن، باید جور دیگرى رفتار کرد!
و نیز به یاد فرهاد مى‌اندازیم که از تیم شهر اراک ٢ گل خوردى و ٢ گل هم زدى! کم بود و زیاد شد! گل زده‌ات کم بود! گل‌هاى خورده‌ات زیاد! حواست را جمع کن! تیمت را به آسان گل خوردن، معتاد نکن! عادت سخت گل زدن و دشوار گل زدن را هم از سرت وا کن!
با امیر حرف‌مان این است: سرتو بالا کن، تابلوى نتایج بازى با ذوب‌آهن را نگاه کن! یک بر صفر به زیان شما! باز هم دیر خوردى! باز هم بد خوردى!

وب‌گردی و دیدنی‌های ورزش

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرسنجی

بهترین تیم هفته ۲۴؟

پربازدید امروز

آخرین خبرها

منهای ورزش

بازرگانی