طرف پس از سكوتی معنادار پاسخ داد: «از آن رو كه كارهای بزرگ را به انسانهای كوچك و كارهای كوچك را به انسانهای بزرگ دادیم!»
حدود 700 سال پیش هم سعدی شیرازی گفته است:
گرت مملكت باید آراسته/ مده كار معظم به نوخاسته
سپه را مكن پیشرو جز كسی/ كه در جنگها بوده باشد بسی
به خردان مفرمای كار درشت/ كه سندان نشاید شكستن به مشت!
***
دو مدیر در فوتسال بودند. یكی در فدراسیون ماند و اعتبار اندوخت و دیگری عاقبت مدیر استقلال شد. آن یكی تا سومی جام جهانی فوتسال رفت و این یكی در بدو ورود به استقلال گفت: «استقلال باید افتخار كند كه از تجربه من استفاده میكند!»
یكی از حكما را شنیدم كه میگفت: «هرگز عالم به علم خویش اقرار نكرده است، مگر آن كه عالم نباشد!»
باری آن مدیر كه همیخواست ستاره چهارم را بر سینه استقلال نشانده و افتخار روی افتخار كسب كند، حالا اسیر و درمانده شده است! زخمی هولناك رسیده كه درمانی بر آن نیست و حتی نوشدارو هم یافت نمیشود.
***
ناگفته پیداست حكایات سعدی و حرفهای بزرگان جهت سرگرمی و پر كردن اوقات فراغت ما نگاشته نشده است. در پس هر حكایتی، نكتهای و درسی نهفته است.
شاید ایراد از امثال رضا افتخاری و مدیران اینچنینی نباشد. اشكال اصلی از آنهایی است كه ندانسته و نشناخته، شخصی را بر سر كار حساس گماشتند كه به قول امروزیها «اینكاره» نبود.
ندهد هوشمند روشن رأی/ به كممایه، كارهای خطیر
بوریاباف اگرچه بافنده است - نبرندش به كارگاه حریر
دود تصمیم نادرست آن روز دوستان، امروز باید به چشم استقلالی برود كه 19 بهمن میزبان السد و یاران ژاوی است اما نمیتواند از بازیكنان جدید بهره ببرد و تازه باید به وجود مدیری چون «افتخاری» افتخار هم بكند!