از روز انتصاب مدیریتهای دولتی در استقلال تا امروز هیچكدام ماندگار نشدند و آنچه ماند، اصلیت و خود استقلال است. دلسوزتر از منصور پورحیدری كه نداشتیم و متعصبتر از ناصر حجازی كه كسی سراغ ندارد! همه میروند و این جبر زمان و طبیعت انسان است اما یكی با نام نیك و تاریخ روشن و پاكی نامش و دیگران با انگهای رنگین! استقلال مدیران عامل پاك و شریف هم داشته، مدیرعامل از نوع دیگرش را هم بارها امتحان كرده است كه در زیر سایه نام استقلال به موقعیت مالی و اجتماعی رسیدهاند و هرچه توانستند از استقلال تراشیدند و بردند و ساختند. در استقلال تا تكان 2 ریشتری ایجاد میشود، آدمها انگار از زیر خاك سبز میشوند و سهم میخواهند! نمیدانم در اساس انتخاب مدیریتها چه اتفاقی میافتد كه نااهلان میمانند و افراد شریف میروند و به صندلی و ریاست هم فكر نمیكنند و تصور داشتند ریشه این باشگاه را كه چون پرسپولیس در دل مردم جای دارد، سر و سامان بدهند و به دلیل بیمهریها دوام نیاوردند. واعظیآشتیانی از آن جمله بود كه مقام و ریاست و معاونت حتی ورزش را با هم رها كرد و رفت.
امروز بحث اشتباهات بینالمللی را قصد دارند به گردن مدیر سادهای چون افتخاری بیندازند و از زیر همان تپه خاكهای كهنه یك مدیرعامل آشنا به پول، مال و زمین و ساختمان عَلَم كنند و یا برای منصوریان خوابها دیدهاند. طبیعی است كه در چنین شرایطی یك تیم نمیتواند روند طبیعی خود را طی كند و تصمیم صحیح بگیرد. سرگذشت استقلال انگار متأثر از توطئههای پنهان و موذیانهای است كه هرگز تمام شدنی نیست و ادامه دارد. مدیریتهای انتصابی، تغییرهای زودهنگام، ناپایداری میزها و غیر ورزشی بودن اكثر آنها از دلایل این ناپایداری است و با ما تا سالها خواهد بود تا تغییر سیاست بزرگمردان سیاسی ما در این شیوه مدیریت را به بخش خصوصی تغییر دهند و اساسی به این قضیه فكر كنند. رمزهای تیمداری پرسپولیس و استقلال با این ذهنیتها و برداشتها هرگز فاش و باز نخواهد شد. رمزی از شماره صفر تا بینهایت...