او با پشتوانه محبوبیت و انگیزه بالایش آمد و خریدهای پر سر و صدایی هم داشت ولی انصافاً دل و جرأت به خرج داد. صندلیای كه او برای نشستن رویش بیقراری میكرد چیزی شبیه به «صندلی انفجاری» است. او روی نیمكت استقلال نشست و اتفاقاً بدبیاریهای زیادی هم داشت؛ از ابتدای راه و مصدومیتهای بازیكنانش گرفته تا برآورده نشدن انتظاراتش از اسامی بزرگ تیمش. این را اضافه كنید به اوضاع پرتلاطم مدیریتی باشگاه كه تقریباً هر هفته سوژهای جدی یا خندهدار(!) برای مخاطبان خود داشت. جابهجاییهای صورت گرفته در هیأت مدیره و بیپولی از یك سو و تهدید و اولتیماتومهای بیموقعتر از سوی مدیران استقلال و حتی تعیین جانشین برایش را هم به این بدبیاریهای منصوریان باید اضافه كرد. این مربی جوان پس از آن با حذف از جام حذفی فشار بیشتری را هم تحمل كرد تا در نیمفصل با یارگیری خوب استخوان بتركاند ولی آنجا هم افتضاح نامههای فیفا گریبان تیمش را گرفت و...! با همه این بدبیاریها بچه جنوب شهر تهران مقابل سختیها كمر خم نكرد و دست به زانویش زد تا تیم رده پانزدهمی هفتههای سوم و چهارم را به سومی رسانده، شهرآورد را ببرد و سهمیه آسیایی استقلال را زنده كند. با مرور این همه بلایی كه بر سر منصوریان آمده یاد ولههای انیمیشن «محمدرضا علیمردانی» در سری مجموعههای «دیرین دیرین» میافتیم كه در یكی از آیتمهای مستقلش نام شخصیت اصلی كه برابر هر سختی مقاومت میكند را گذاشته: «او كیست؟»