خبرورزشی/ اردشیر لارودی: ١- فوتبالیسم، چهارشنبه ١٤ شهریور- کوشش بهمن فروتن این است که حرفش را اینطور بفهماند:
... هـیچکس تا به امروز، «فوتبال کىروش» را نقد و حلاجى نکرده است! میان فوتبال کىروش- تیم ملى در جام جهانى- و مثلاً بازى امیر قلعهنویى، تفاوتى من (یعنى آقاى فروتن) ندیدهام!
پژمان راهبر تلاش دارد تا هسته مدعاى بهمنخان را رد کند! بحث از جایى آغاز میشود و داغ میشود و به اوج میرسد که فروتن یک جورى بند را به آب میدهد و به نوعى «مقر» میآید که:
... این باید براى ما کسر شأن باشد که یک مربى ایرانى نداریم که بنشینیم ازش تعریف کنیم.
بحث به پایان میرسد! فروتن «لب کلام» را گفت! بهمنخان به اصل ندارى و اصلىترین ناداشته ما اشاره کرده است:... یک نفر نداریم که از او تعریف کنیم! به همین سرراستى! به همین روراستى و به همین اندازه بىشیله پیله!
فروتن به یک فقر اشاره میکند! فروتن به یک فقدان اساسى که در قدیم نبود، یا به این شدت نبود، اشاره میکند! درد بىآدمى!
مردان نسل قبل
٢- فوتبالیسم- چهارشنبه ١٤ شهریور- بحث تمام شده است، چه با نتیجه هم!
بحث میان هوادران کىروش- که درباره فوتبال او حرفى نمیزنند، این ادعاى بهمن فروتن است- و منتقدان او، در لحظهاى تمام شد که فروتن «اقرار» کرد به کسر شأنى که نتیجه نداشتن یک مرد است! مردى که بتوان درباره اش، یعنى درباره فوتبالش حرف زد!
مردى که پرویز دهدارى، یکى از نامداران و صاحب سخن و صاحب اعتبارش در یک نسل جلوتر بود! نسلى که منصور امیرآصفى هم از همان ردیف بود و همان نسل و منوچهر سالیا و محمود حریرى و مهدى اسداللهى و حسین فکرى و بهمن صالحنیا و امیر حاجرضایى و امیر و پرویز ابوطالب و عباس کردنورى! مردان دهه ٤٠ و ٥٠! مردانى از قبیل: همایون شاهرخى و محمود یاورى و حسن اهوازى و ناصر ابراهیمی و گارنیک مهرابیان و جلال طالبى و بیژن ذوالفقارنسب و از یاد نمیبریم دکتر اکرامی و حشمت مهاجرانى و خود خود بهمن فروتن و فیروز کریمی، که «ما» به بساط خنده و شوخى و صندلى داغ سوقش دادیم! کسانى نظیر جلالى و چراغپور!
به این قوم و به این قبیله که مرحوم حجازى هم از بالانشینانش بود، باید على دایى و یحیى گلمحمدى را وارد کرد! و از من بپذیرید که سیدمجتبى حسینى هم تربیتپذیر همین دایره است!
فاتحانه ترک میدان
فوتبالیسم- چهارشنبه ١٤ شهریور- فروتن بعد از مدتها به حرف آمده است. موتور کلام او را نه مستمعى، چون پژمان راهبر، که کم نمیآورد و در ابراز عقیده بىباکتر از همیشه است، بلکه «دلِ تنگ» خودش روشن کرده است!
جان کلام فروتن، مدعاى درست او در نقد نکردن فوتبال کىروش و پرداختن به تیپ لباس پوشیدن، پز سروکله و گردنآویزش و همه ظواهر مرد پرتغالى است! نوع خاصى از سواد سنجیدن و دانش انتقاد کردن!
فروتن، آنجا که به فغان میآید و به زبان میآورد که «یک» مربى نداریم که از «فوتبالش» تعریف کنیم، تکنفره بحث کىروش را دنبال میکند!
پژمان راهبر، به محض آنکه از زبان فروتن میشنود این قبولى را، حب جیم را میخورد و فاتحانه، صحنه فوتبالیسم را ترک میکند!
... هـیچکس تا به امروز، «فوتبال کىروش» را نقد و حلاجى نکرده است! میان فوتبال کىروش- تیم ملى در جام جهانى- و مثلاً بازى امیر قلعهنویى، تفاوتى من (یعنى آقاى فروتن) ندیدهام!
پژمان راهبر تلاش دارد تا هسته مدعاى بهمنخان را رد کند! بحث از جایى آغاز میشود و داغ میشود و به اوج میرسد که فروتن یک جورى بند را به آب میدهد و به نوعى «مقر» میآید که:
... این باید براى ما کسر شأن باشد که یک مربى ایرانى نداریم که بنشینیم ازش تعریف کنیم.
بحث به پایان میرسد! فروتن «لب کلام» را گفت! بهمنخان به اصل ندارى و اصلىترین ناداشته ما اشاره کرده است:... یک نفر نداریم که از او تعریف کنیم! به همین سرراستى! به همین روراستى و به همین اندازه بىشیله پیله!
فروتن به یک فقر اشاره میکند! فروتن به یک فقدان اساسى که در قدیم نبود، یا به این شدت نبود، اشاره میکند! درد بىآدمى!
مردان نسل قبل
٢- فوتبالیسم- چهارشنبه ١٤ شهریور- بحث تمام شده است، چه با نتیجه هم!
بحث میان هوادران کىروش- که درباره فوتبال او حرفى نمیزنند، این ادعاى بهمن فروتن است- و منتقدان او، در لحظهاى تمام شد که فروتن «اقرار» کرد به کسر شأنى که نتیجه نداشتن یک مرد است! مردى که بتوان درباره اش، یعنى درباره فوتبالش حرف زد!
مردى که پرویز دهدارى، یکى از نامداران و صاحب سخن و صاحب اعتبارش در یک نسل جلوتر بود! نسلى که منصور امیرآصفى هم از همان ردیف بود و همان نسل و منوچهر سالیا و محمود حریرى و مهدى اسداللهى و حسین فکرى و بهمن صالحنیا و امیر حاجرضایى و امیر و پرویز ابوطالب و عباس کردنورى! مردان دهه ٤٠ و ٥٠! مردانى از قبیل: همایون شاهرخى و محمود یاورى و حسن اهوازى و ناصر ابراهیمی و گارنیک مهرابیان و جلال طالبى و بیژن ذوالفقارنسب و از یاد نمیبریم دکتر اکرامی و حشمت مهاجرانى و خود خود بهمن فروتن و فیروز کریمی، که «ما» به بساط خنده و شوخى و صندلى داغ سوقش دادیم! کسانى نظیر جلالى و چراغپور!
به این قوم و به این قبیله که مرحوم حجازى هم از بالانشینانش بود، باید على دایى و یحیى گلمحمدى را وارد کرد! و از من بپذیرید که سیدمجتبى حسینى هم تربیتپذیر همین دایره است!
فاتحانه ترک میدان
فوتبالیسم- چهارشنبه ١٤ شهریور- فروتن بعد از مدتها به حرف آمده است. موتور کلام او را نه مستمعى، چون پژمان راهبر، که کم نمیآورد و در ابراز عقیده بىباکتر از همیشه است، بلکه «دلِ تنگ» خودش روشن کرده است!
جان کلام فروتن، مدعاى درست او در نقد نکردن فوتبال کىروش و پرداختن به تیپ لباس پوشیدن، پز سروکله و گردنآویزش و همه ظواهر مرد پرتغالى است! نوع خاصى از سواد سنجیدن و دانش انتقاد کردن!
فروتن، آنجا که به فغان میآید و به زبان میآورد که «یک» مربى نداریم که از «فوتبالش» تعریف کنیم، تکنفره بحث کىروش را دنبال میکند!
پژمان راهبر، به محض آنکه از زبان فروتن میشنود این قبولى را، حب جیم را میخورد و فاتحانه، صحنه فوتبالیسم را ترک میکند!

