خبرورزشی/مهدی همدانی؛ اوایل پاییز سال ۹۱؛ حوالی میدان آرژانتین.
تصور کن صدایش سالها برایت خاطره ساخته و حالا خودش ناگهان در چند متریات باشد. آنقدر نزدیک که متوجه نگاههایت میشود و با همان خضوع همیشگی لبخند بزند و سلامت را علیک بگوید.
حسین عرفانی یعنی خاطره حرف زدن به جای استاد فرامرز قریبیان در «گوزنها». یعنی حکایت دیدن «ترمیناتور» آرنولد با دوبله فارسی. یعنی زندگی با چارلتون هستون و شون کانری. یعنی یکی از صداهای جادویی صبح جمعه با شما و البته مهمتر از همه اینها، حسین عرفانی یعنی کاری فراموش نشدنی و ماندگار با فیلمهای «دیدی هالروردن» صدایی جادویی که در فیلم «دیدی و ارثیه فامیلی» جای ۶ نفر حرف زد و ما با هر کدام از کاراکترهایش زندگی کردیم.
اوایل پاییز ۹۱؛ حوالی میدان آرژانتین.
با همه این خاطرات نزدیکش شدم و سلام کردم. آنقدر به گرمی و با ادب پاسخ داد که حس کردم سالهاست مرا میشناسد و به واقع آنقدر مردمدار بود که سالها با مخاطبانش زندگی میکرد و به آنها احترام میگذاشت. وقتی به او گفتم همه ما خوشحال میشویم در تحریریه خبرورزشی میزبانش باشیم، لبخندی زد و گفت: «پسر جون، آخه من را چه به ورزش؟ البته همیشه از موفقیت تیمهای ایرانی خوشحال میشم.»
وقتی به ایشان گفتم: استاد، دلتان میخواست جای کدام ورزشکار حرف بزنید؟ بیمعطلی گفت: «خدا ناصر حجازی را بیامرزه، صدای خودش خیلی قشنگ بود، ولی دلم میخواست جای او حرف بزنم. هنوز هم دلم میخواهد به جاش حرف بزنم.»
دیروز وقتی خبر آمد استاد حسین عرفانی آسمانی شد و منزلش را عوض کرده ناخودآگاه یاد همان روز و همان دیالوگ افتادم. استاد عرفانی رفت بدون این که جای ناصرخان حرف بزند. آقای دوبله ایران حالا دیگر کنارمان نیست، اما تا همیشه میتوانیم با صدایش خاطرهبازی کنیم. شما برایمان همیشه ماندگار هستید استاد عرفانی حتی اگر فرشته مرگ در خانهات را بزند.
روحش شاد، یادش گرامی.
تصور کن صدایش سالها برایت خاطره ساخته و حالا خودش ناگهان در چند متریات باشد. آنقدر نزدیک که متوجه نگاههایت میشود و با همان خضوع همیشگی لبخند بزند و سلامت را علیک بگوید.
حسین عرفانی یعنی خاطره حرف زدن به جای استاد فرامرز قریبیان در «گوزنها». یعنی حکایت دیدن «ترمیناتور» آرنولد با دوبله فارسی. یعنی زندگی با چارلتون هستون و شون کانری. یعنی یکی از صداهای جادویی صبح جمعه با شما و البته مهمتر از همه اینها، حسین عرفانی یعنی کاری فراموش نشدنی و ماندگار با فیلمهای «دیدی هالروردن» صدایی جادویی که در فیلم «دیدی و ارثیه فامیلی» جای ۶ نفر حرف زد و ما با هر کدام از کاراکترهایش زندگی کردیم.
اوایل پاییز ۹۱؛ حوالی میدان آرژانتین.
با همه این خاطرات نزدیکش شدم و سلام کردم. آنقدر به گرمی و با ادب پاسخ داد که حس کردم سالهاست مرا میشناسد و به واقع آنقدر مردمدار بود که سالها با مخاطبانش زندگی میکرد و به آنها احترام میگذاشت. وقتی به او گفتم همه ما خوشحال میشویم در تحریریه خبرورزشی میزبانش باشیم، لبخندی زد و گفت: «پسر جون، آخه من را چه به ورزش؟ البته همیشه از موفقیت تیمهای ایرانی خوشحال میشم.»
وقتی به ایشان گفتم: استاد، دلتان میخواست جای کدام ورزشکار حرف بزنید؟ بیمعطلی گفت: «خدا ناصر حجازی را بیامرزه، صدای خودش خیلی قشنگ بود، ولی دلم میخواست جای او حرف بزنم. هنوز هم دلم میخواهد به جاش حرف بزنم.»
دیروز وقتی خبر آمد استاد حسین عرفانی آسمانی شد و منزلش را عوض کرده ناخودآگاه یاد همان روز و همان دیالوگ افتادم. استاد عرفانی رفت بدون این که جای ناصرخان حرف بزند. آقای دوبله ایران حالا دیگر کنارمان نیست، اما تا همیشه میتوانیم با صدایش خاطرهبازی کنیم. شما برایمان همیشه ماندگار هستید استاد عرفانی حتی اگر فرشته مرگ در خانهات را بزند.
روحش شاد، یادش گرامی.

