خبرورزشی/ اردشیر لارودی: ١- اجازه بدهید از باختها شروع کنیم و ابتدا، راوى شکستها باشیم. شکست والیبال که پس از یک دوره کمدوام خوش درخشیدن آغاز شد و چه آغازى هم. بازىهاى خوب در شهر «وارنا» ى. بلغارستان که به بازىهاى بد در همان وارنا و سپس صوفیه منجر شد.
شکست فوتبال را هم از قلم نیندازیم که بازنده کردن تیم نوجوانى که در جام جهانى پیشین آلمان را برد، مکزیک را و کاستاریکا و... کار کوچکى نباید باشد.
تأکید مؤکدى بر هنر ما. یادآور شدن این نکته قدیمى که هنر نزد ایرانیان است و بس. کمتر کسى این هنر را دارد که به اندونزى ببازد. کمتر کسى این بىهنرى را دارد که تیم نوجوانان ایران را، با مربى کاربلدش و بچههاى فوتبالبلدش، ناآماده و میدانندیده وارد میدان آسیایى کند. در همین ستون، چند بار پرسیدیم: ... آقایان، از تیم چمنیان چه خبر؟ و خبرى هم نیامد. نشسته در سینه آفتاب، صم بکم.
البته این باخت (٢- صفر برابر اندونزى) جبران خواهد شد. البته که بچههاى ما، هندوستان و نیز ویتنام را خواهند برد. ولى چرا؟ راستى چرا؟
در تیم نوجوانان، یک واقعیت دیگر هم دیدیم:
عدم سرعت و کندى حاکم است. کمبود مهارت و بازى خلاقانه چشمگیر است. مثل یونس دلفى، نداریم در این تیم.
پرواز سنگها
٢- بهانه داورىها را نمىپذیریم. بهانه قضاوتهاى اشتباه را، توجیه یک سلسله حرکات غلط نباید دانست.
باریدن سنگ بر سر داور. باریدن سنگ و پرواز دادن هر شىء قابل پروازى در ورزشگاه آبادان، قابل قبول نیست. جواب داورى ناصحیح، رفتار نادرست نه هست و نه مىتواند باشد. ما این درست را از چرومى، زارع، برمکى، سالیا، فاروق و از دهدارى بزرگ و کشتکار و لقمان و شاملى بهخاطر سپردهایم.
مردم فوتبالدوست آبادان را چه مىشود؟ دهها سال آبادانىها ظریف بازى کردند و هنرمندانه توپ زدند و براى فوتبال شهر خود، براى تیمهاى جم، کارگر، کارآموز، کیان و تاج حرمت آفریدند. هم احترام و هم عشق آفریدند. حالا چه شده است؟ حالا چه مىشود؟ چرا اینطور؟ چرا این چنین؟
آیا این اعمال- که توجیهناپذیرند و خصلت آبادانى، بهشمار نمىآیند- نتیجه ربط دادن مسائل اجتماعى و کمبودهاى زندگى شهروندى به یکدیگر و به فوتبال نیستند؟
آیا همه چیز را به پاى فوتبال نوشتن و فوتبال را حلال همه مشکلات دانستن و گودرز را به شقایق وصل کردن، نتیجه اش این خودسرىها و بىمهارىهاى عصبى نشده است؟
با اتفاقاتى که در آبادان رخ داد برخورد بکنید، این وظیفه شماست ولى از ریشهیابى و ریشهکاوى این عکسالعمل نیز غافل نشوید.
سپاهان و مشکل بینش
٣- از «ناخوب»ها گفتیم و مىگذریم. از بدىها و ناخوشایندىها که جایشان در صدر اخبار و اتفاقات رخ داده است- و نباید باشد- یاد کردیم و شروع کردیم. بپردازیم به خوبىها. بپردازیم به آنچه لازم داریم تا فوتبالمان قوىتر و جانانهتر باشد. غفلت نکنیم از گوهر لیگ.
بپردازیم به گلزنى سپاهان که هنوز به ادعاى خودش «سپاهان گونه» بازى نمىکند و ما، البته نمىدانیم فوتبال سپاهانى، از کدام گونههاست. هرچند که داریم قبول مىکنیم که فوتبال سپاهان، هنوز بینش هم ندارد.
گل دوم سپاهان، گل دیدنى و حتى گل روز بود.
درباره پیکان حرفى نداریم و پنالتى اش را هم قضاوت نمىکنیم، ولى داور دید و نگرفت. یعنى متقاعد نشد.
امروز پرسپولیس، فرصتى دارد براى تشکر از مردم. مردمى که دلیل اصلى پیروزى بزرگ برانکو و یارانش شدند. امروز پرسپولیس میزبان سپیدرود است؛ و سؤال اینکه، آیا «منشا» بازى کردن در قلب دفاع حریفان را یاد گرفت؟
پدیده پدیده
٤- مشهدیان با تیم یحیى چگونه برخورد و از تیم پدیده چگونه استقبال خواهند کرد؟
پدیده صدرنشین لیگ است که بیشتر از همه تیمها، در لیگ برتر، صاحب و مالک بازى خودش است.
گلمحمدى، عصاى دستى دارد به نام خلعتبرى که در کنار جوانان یحیى، جوانى از سر گرفته است.
امروز نوبت مىرسد به تراکتورسازان و مثلث کاپیتانهاى ملىپوشش.
داورىها بحثانگیز مىشوند. داورىها تأثیرگذار مىشوند؛ و این بار اول نیست. بار آخر هم نخواهد بود، پس از شدتش بکاهیم.
شکست فوتبال را هم از قلم نیندازیم که بازنده کردن تیم نوجوانى که در جام جهانى پیشین آلمان را برد، مکزیک را و کاستاریکا و... کار کوچکى نباید باشد.
تأکید مؤکدى بر هنر ما. یادآور شدن این نکته قدیمى که هنر نزد ایرانیان است و بس. کمتر کسى این هنر را دارد که به اندونزى ببازد. کمتر کسى این بىهنرى را دارد که تیم نوجوانان ایران را، با مربى کاربلدش و بچههاى فوتبالبلدش، ناآماده و میدانندیده وارد میدان آسیایى کند. در همین ستون، چند بار پرسیدیم: ... آقایان، از تیم چمنیان چه خبر؟ و خبرى هم نیامد. نشسته در سینه آفتاب، صم بکم.
البته این باخت (٢- صفر برابر اندونزى) جبران خواهد شد. البته که بچههاى ما، هندوستان و نیز ویتنام را خواهند برد. ولى چرا؟ راستى چرا؟
در تیم نوجوانان، یک واقعیت دیگر هم دیدیم:
عدم سرعت و کندى حاکم است. کمبود مهارت و بازى خلاقانه چشمگیر است. مثل یونس دلفى، نداریم در این تیم.
پرواز سنگها
٢- بهانه داورىها را نمىپذیریم. بهانه قضاوتهاى اشتباه را، توجیه یک سلسله حرکات غلط نباید دانست.
باریدن سنگ بر سر داور. باریدن سنگ و پرواز دادن هر شىء قابل پروازى در ورزشگاه آبادان، قابل قبول نیست. جواب داورى ناصحیح، رفتار نادرست نه هست و نه مىتواند باشد. ما این درست را از چرومى، زارع، برمکى، سالیا، فاروق و از دهدارى بزرگ و کشتکار و لقمان و شاملى بهخاطر سپردهایم.
مردم فوتبالدوست آبادان را چه مىشود؟ دهها سال آبادانىها ظریف بازى کردند و هنرمندانه توپ زدند و براى فوتبال شهر خود، براى تیمهاى جم، کارگر، کارآموز، کیان و تاج حرمت آفریدند. هم احترام و هم عشق آفریدند. حالا چه شده است؟ حالا چه مىشود؟ چرا اینطور؟ چرا این چنین؟
آیا این اعمال- که توجیهناپذیرند و خصلت آبادانى، بهشمار نمىآیند- نتیجه ربط دادن مسائل اجتماعى و کمبودهاى زندگى شهروندى به یکدیگر و به فوتبال نیستند؟
آیا همه چیز را به پاى فوتبال نوشتن و فوتبال را حلال همه مشکلات دانستن و گودرز را به شقایق وصل کردن، نتیجه اش این خودسرىها و بىمهارىهاى عصبى نشده است؟
با اتفاقاتى که در آبادان رخ داد برخورد بکنید، این وظیفه شماست ولى از ریشهیابى و ریشهکاوى این عکسالعمل نیز غافل نشوید.
سپاهان و مشکل بینش
٣- از «ناخوب»ها گفتیم و مىگذریم. از بدىها و ناخوشایندىها که جایشان در صدر اخبار و اتفاقات رخ داده است- و نباید باشد- یاد کردیم و شروع کردیم. بپردازیم به خوبىها. بپردازیم به آنچه لازم داریم تا فوتبالمان قوىتر و جانانهتر باشد. غفلت نکنیم از گوهر لیگ.
بپردازیم به گلزنى سپاهان که هنوز به ادعاى خودش «سپاهان گونه» بازى نمىکند و ما، البته نمىدانیم فوتبال سپاهانى، از کدام گونههاست. هرچند که داریم قبول مىکنیم که فوتبال سپاهان، هنوز بینش هم ندارد.
گل دوم سپاهان، گل دیدنى و حتى گل روز بود.
درباره پیکان حرفى نداریم و پنالتى اش را هم قضاوت نمىکنیم، ولى داور دید و نگرفت. یعنى متقاعد نشد.
امروز پرسپولیس، فرصتى دارد براى تشکر از مردم. مردمى که دلیل اصلى پیروزى بزرگ برانکو و یارانش شدند. امروز پرسپولیس میزبان سپیدرود است؛ و سؤال اینکه، آیا «منشا» بازى کردن در قلب دفاع حریفان را یاد گرفت؟
پدیده پدیده
٤- مشهدیان با تیم یحیى چگونه برخورد و از تیم پدیده چگونه استقبال خواهند کرد؟
پدیده صدرنشین لیگ است که بیشتر از همه تیمها، در لیگ برتر، صاحب و مالک بازى خودش است.
گلمحمدى، عصاى دستى دارد به نام خلعتبرى که در کنار جوانان یحیى، جوانى از سر گرفته است.
امروز نوبت مىرسد به تراکتورسازان و مثلث کاپیتانهاى ملىپوشش.
داورىها بحثانگیز مىشوند. داورىها تأثیرگذار مىشوند؛ و این بار اول نیست. بار آخر هم نخواهد بود، پس از شدتش بکاهیم.