خبرورزشی/ اردشیر لارودی: ١- بهرام شفیع که به جمع مردمان ماندگار و آنان که نام نیک از خود به یادگار نهادند و در دلها خانه کردند پیوست، خواستهاى داشت از اهالى فوتبال.
شفیع که از طریق اداره ورزش و مردم، به ریشههاى ورزش قهرمانى، با پوست و گوشت خود نزدیک شده بود، درباره فوتبال و راه رشدش مىگفت: ... به لحاظ جغرافیایى، باید از چندگونگى بیشترى برخوردار باشد.
لازم است و «باید» که جغرافیاى فوتبال ایران، شاملتر و کاملتر شور. پهناورتر شود. نمىتوان لیگ داشت و در این لیگ، ملوان را به واسطه پارهاى از ناشىگرىها، نداشت یا سپیدرود را.
حرف شفیع ساده است. لیگ، تیم مىخواهد. تیمهایى که سیروس قایقران و سیدجلال حسینى را تحویل دادند، یا خداداد را و یا کریم باقرى و برزگرى را.
فوتبالى که محل پرورش بهترین بازیکنان، با استیلهاى ویژه و خاص بوده و هست، نباید دستخوش نابلدى مدیران ورزشى شود.
راهکارهاى بهرام شفیع، ساده بود و کاربردى. معتقد بود باید به شکل طبیعى و نه گلخانهاى، تیمهاى ریشهدار و مردمى را پرورید. به شکل طبیعى و خودجوش.
پردلى و شجاعت
٢- بهرام شفیع، که خود از عوامل اصلى گرم شدن و دیدنى شدن «شهرآورد» هاى بسیارى در پایتخت بود، راه کوتاه و راه میانبر براى تیمهاى غیرتهرانى را نیز به این ترتیب معرفى مىکرد:
... ایجاد رقابتهاى سطح بالاى درونشهرى و دروناستانى. مثال مىزد و نمونه مىآورد، رقابت سپاهان و ذوبآهن را ببینید یا مسابقههاى دیدنى اهواز و آبادان را بهخاطر آورید. در این اشارات، از چالش زندگىساز و جانبخش تراکتور و ماشینسازى یاد مىکرد. او از روحى مىگفت که نبرد سالانه استقلال و پرسپولیس، نه فقط به فوتبال که به کل ورزش ایران و تیم ملى ایران، مىبخشید. بهرام هوادار بازى و مسابقه و نترسیدن از باخت بود. هوادار شجاعت و دریادلى بود. مثل خودش که ترس نداشت و پردل بود.
ملوان خودش را فراموش کرده
٣- ملوان قدر خودش را نمىداند. ملوان، اهمیت وجودى خودش را بهجا نمىآورد. براى دستاندرکاران امروزى فوتبال بندر انزلى، ملوان تیمى است مثل بقیه تیمها که البته تصورى غلط است. ملوان را باید چیزى فراتر از یک تیم قوى دانست.
ملوان را باید تیمى قوىتر از این تیم که هست، خواست. ملوان را نباید جورى اداره کرد که در خانه اش، در بندرانزلى، بازى یک- صفر برده را با نتیجه ٣- یک ببازد.
ملوان شایسته اینجور بازى کردنها و لایق اینجور به بازى گرفته شدنها نیست. ملوان باید مقتدر باشد، دلاور باشد، با شجاعت بازى کند و با دریادلى، فوتبال همگانپسندى را به نمایش بگذارد. ملوان در زمین، یک بزرگتر ندارد و الا بازیکنان خوب-، اما بىفرمانده- در این تیم زیادند.
ملوان و باختن به تیم گلگهر سیرجان؟ ملوان و مغلوب شدن در خانه اش، آنهم با ۳ گل؟ که وینگو بگوویچ به مردانش بگوید، دیگر نزنید؟ پس آقاى مربى کجا بود؟ پس تجربیات علمى و عملى فرهاد پورغلامى، که شیکپوش و زیبا، کنار زمین دستهایش در جیبش بود، چرا به کار نیامد؟ ملوان چرا بازىهاى خانگى اش را نمىبرد و هم مىبازد؟ ملوان اگر امتیاز بازىهاى خانگى اش را مىگرفت، الان بالاى جدول بود.
ملوان اگر هفته بعد در ماهشهر ببازد، به ته جدول مىرود. براى اولین بار.
٩٠ ارومیه و شاهین بوشهر
٤- لیگ یک محل خلق شگفتىها هم هست. صدالبته که باختن یک تیم کرجى- که بازیکن هم از شهر کرج در خود ندارد- به شاهین بوشهر، شگفتانگیز نمىتواند باشد ولى نمایش مردان محمود فکرى، که باید با ٣ گل میدان را به سود خود ترک مىکردند، اسباب تعجب را پدید آورد. فوتبال شاهین بوشهر، ترکیبى بود از بازى فیزیکى که مطلوب نظر محمود فکرى است و بازى تکنیکى و پاسکارى روى زمین که خصلت بومى فوتبال بوشهر است.
در این میان، ٩٠ ارومیه که بازى اش و نیز نتایجى که به دست مىآورد، جاى شادى فراوان دارد، همچنان خالق اتفاقات غیرمترقبه است.
این بار، بچههاى «تیم ٩٠» که فوتبال ارومیه را پرآوازه کردهاند، طعم شیرین پیروزى را با چسبیدن یقه آلومینیوم اراک چشیدند. تیم ٩٠ ارومیه، همه چیزش ناباورانه است و پندارشکنانه. جریانى که کم و بیش، در تیم «اراکى» آلومینیوم هم رخ مىدهد: شگفتىسازى.
شفیع که از طریق اداره ورزش و مردم، به ریشههاى ورزش قهرمانى، با پوست و گوشت خود نزدیک شده بود، درباره فوتبال و راه رشدش مىگفت: ... به لحاظ جغرافیایى، باید از چندگونگى بیشترى برخوردار باشد.
لازم است و «باید» که جغرافیاى فوتبال ایران، شاملتر و کاملتر شور. پهناورتر شود. نمىتوان لیگ داشت و در این لیگ، ملوان را به واسطه پارهاى از ناشىگرىها، نداشت یا سپیدرود را.
حرف شفیع ساده است. لیگ، تیم مىخواهد. تیمهایى که سیروس قایقران و سیدجلال حسینى را تحویل دادند، یا خداداد را و یا کریم باقرى و برزگرى را.
فوتبالى که محل پرورش بهترین بازیکنان، با استیلهاى ویژه و خاص بوده و هست، نباید دستخوش نابلدى مدیران ورزشى شود.
راهکارهاى بهرام شفیع، ساده بود و کاربردى. معتقد بود باید به شکل طبیعى و نه گلخانهاى، تیمهاى ریشهدار و مردمى را پرورید. به شکل طبیعى و خودجوش.
پردلى و شجاعت
٢- بهرام شفیع، که خود از عوامل اصلى گرم شدن و دیدنى شدن «شهرآورد» هاى بسیارى در پایتخت بود، راه کوتاه و راه میانبر براى تیمهاى غیرتهرانى را نیز به این ترتیب معرفى مىکرد:
... ایجاد رقابتهاى سطح بالاى درونشهرى و دروناستانى. مثال مىزد و نمونه مىآورد، رقابت سپاهان و ذوبآهن را ببینید یا مسابقههاى دیدنى اهواز و آبادان را بهخاطر آورید. در این اشارات، از چالش زندگىساز و جانبخش تراکتور و ماشینسازى یاد مىکرد. او از روحى مىگفت که نبرد سالانه استقلال و پرسپولیس، نه فقط به فوتبال که به کل ورزش ایران و تیم ملى ایران، مىبخشید. بهرام هوادار بازى و مسابقه و نترسیدن از باخت بود. هوادار شجاعت و دریادلى بود. مثل خودش که ترس نداشت و پردل بود.
ملوان خودش را فراموش کرده
٣- ملوان قدر خودش را نمىداند. ملوان، اهمیت وجودى خودش را بهجا نمىآورد. براى دستاندرکاران امروزى فوتبال بندر انزلى، ملوان تیمى است مثل بقیه تیمها که البته تصورى غلط است. ملوان را باید چیزى فراتر از یک تیم قوى دانست.
ملوان را باید تیمى قوىتر از این تیم که هست، خواست. ملوان را نباید جورى اداره کرد که در خانه اش، در بندرانزلى، بازى یک- صفر برده را با نتیجه ٣- یک ببازد.
ملوان شایسته اینجور بازى کردنها و لایق اینجور به بازى گرفته شدنها نیست. ملوان باید مقتدر باشد، دلاور باشد، با شجاعت بازى کند و با دریادلى، فوتبال همگانپسندى را به نمایش بگذارد. ملوان در زمین، یک بزرگتر ندارد و الا بازیکنان خوب-، اما بىفرمانده- در این تیم زیادند.
ملوان و باختن به تیم گلگهر سیرجان؟ ملوان و مغلوب شدن در خانه اش، آنهم با ۳ گل؟ که وینگو بگوویچ به مردانش بگوید، دیگر نزنید؟ پس آقاى مربى کجا بود؟ پس تجربیات علمى و عملى فرهاد پورغلامى، که شیکپوش و زیبا، کنار زمین دستهایش در جیبش بود، چرا به کار نیامد؟ ملوان چرا بازىهاى خانگى اش را نمىبرد و هم مىبازد؟ ملوان اگر امتیاز بازىهاى خانگى اش را مىگرفت، الان بالاى جدول بود.
ملوان اگر هفته بعد در ماهشهر ببازد، به ته جدول مىرود. براى اولین بار.
٩٠ ارومیه و شاهین بوشهر
٤- لیگ یک محل خلق شگفتىها هم هست. صدالبته که باختن یک تیم کرجى- که بازیکن هم از شهر کرج در خود ندارد- به شاهین بوشهر، شگفتانگیز نمىتواند باشد ولى نمایش مردان محمود فکرى، که باید با ٣ گل میدان را به سود خود ترک مىکردند، اسباب تعجب را پدید آورد. فوتبال شاهین بوشهر، ترکیبى بود از بازى فیزیکى که مطلوب نظر محمود فکرى است و بازى تکنیکى و پاسکارى روى زمین که خصلت بومى فوتبال بوشهر است.
در این میان، ٩٠ ارومیه که بازى اش و نیز نتایجى که به دست مىآورد، جاى شادى فراوان دارد، همچنان خالق اتفاقات غیرمترقبه است.
این بار، بچههاى «تیم ٩٠» که فوتبال ارومیه را پرآوازه کردهاند، طعم شیرین پیروزى را با چسبیدن یقه آلومینیوم اراک چشیدند. تیم ٩٠ ارومیه، همه چیزش ناباورانه است و پندارشکنانه. جریانى که کم و بیش، در تیم «اراکى» آلومینیوم هم رخ مىدهد: شگفتىسازى.