به گزارش خبرورزشی ، استیفن کری فرمانده بیچون و چرای گلدن استیت است؛ تیمی که در ۴ سال گذشته سه بار با اختلاف قابل ملاحظهای نسبت به بقیه رقبا قهرمان NBA شده است. بازی خلاقانه استیفن در ترکیب گلدن استیت آنقدر تماشایی است که خیلیها به او «مسی بسکتبال» میگویند. برای درک محبوبیتش همین بس که سال ۲۰۱۸ برای سومین سال متوالی، پیراهنش پرفروشترین پیراهن NBA شد، آن هم بالاتر از پیراهن لبرون جیمز و البته کوین دورانت. فرمانده یک متر و ۹۱ سانتی متری گلدن استیت که تلاش میکند برای چهارمین بار فاتح رقابتهای NBA شود روز گذشته گفتوگوی مفصلی با روزنامه «اکیپ» داشته که خلاصهای از آن را در زیر از نظر میگذرانید.
*زندگی بسکتبالی تو از زمانی شروع شد که در گروتوس، شهر کوچکی در ایالت ویرجینیا، پیش پدربزرگت بودی. آنجا ساعتها روی پرتابهایت تمرین میکردی تا بتوانی توپ را وارد یک حلقه قدیمی و فرسوده که کج شده بود بیندازی...
آن حلقه، حلقه بسیار خاصی است که ارزش زیادی برای خانواده ما دارد. خیلی قبل از من، پدرم با تمرین کردن روی همان حلقه، پرتابهایش را بهتر کرده بود. او تنها پسر خانواده بود و ۴ خواهر بزرگترش عادت داشتند در را قفل کنند و نگذارند وارد خانه شود. خب، او هم ساعتهای زیادی را خارج از خانه بود و بدون اینکه حساب کند چند ساعت توپ را پرتاب کرده، تنها سرگرمی اش را در همین مورد دیده است. به خاطر اینکه بتواند شبها هم تمرین کند پدربزرگم برایش یک چراغ در خیابان نصب کرده بود و پشت آن سبد حلقه هم یک صفحه گذاشته بود تا اشتباهاتش کمتر شود. سالها بعد، روزهایی که به دیدن مادر بزرگم میرفتم فرصت پیدا میکردم تا من هم به نوبت خودم چند پرتاب روی آن حلقه داشته باشم.
*پدرت سال ۱۹۸۶ وارد NBA شد یعنی دو سال قبل از اینکه تو به دنیا بیایی. به این ترتیب باید گفت: به نوعی روی پارکتهای سالن بسکتبال بزرگ شدهای.
این موضوع باعث شده بود من، برادر و خواهرم لحظات باور نکردنی را تجربه کنیم. برای ما موهبتی بود که میتوانستیم کنار پدر باشیم و مسیری که در NBA طی میکند را دنبال کنیم. بچه که بودم توانستم همتیمیهایش را از نزدیک ببینم و گهگاهی با آنها تمرین هم میرفتم. آنها میگذاشتند چندتایی توپ پرتاب کنیم و در مسابقه کنارشان باشیم... این موضوع عشق من به بسکتبال را بیشتر کرد. به خاطر همان تجربه توانستیم خیلی زود بفهمم دوست دارم در آینده چه کار کنم.
*قبل از درفت ۲۰۰۹، خیلیها از تو به خاطر قد کوتاه و هیکل نحیفت انتقاد میکردند و میگفتند به درد اینکه لیدر یک تیم باشی نمیخوری...
هیچ چیز برایم ساده نبود. همیشه حرفهای مخرب زیادی میشنیدم؛ میشنیدم که خیلیها میگفتند این کار و فلان کار را نمیتوانم کنم...، اما وقتی توانستم تیم دانشگاه کوچک داویدسون را در تورنمنت NCAA به موفقیت برسانم، دیگر دنبال این نبودم که خودم را به کسی ثابت کنم. چیزی که برایم اهمیت داشت این بود که خوب بازی کنم و تا جای ممکن بازیها را ببرم. میدانستم اگرچنین کاری را درست انجام دهم بقیه موارد به صورت روتین درست میشود. درفت همیشه برای من یک خاطره فراموشنشدنی باقی خواهد ماند.
*خیلی از زمانی نگذشته که بچهها میخواستند شبیه مایکل جردن شوند ولی الان آنها میخواهند شبیه استیفن کری شوند. چه احساسی نسبت به این موضوع داری؟
به اندازه کافی دیوانهکننده است. خودم در حالی داشتم بزرگ میشدم که چند تا از بسکتبالیستها را تحسین میکردم؛ استیو نش و به ویژه رجی میلر. میخواستم شبیه آنها یا مخلوطی از این دو باشم. همه میخواستند شبیه مایکل جردن شوند، داک بزنند و حلقه را به پایین بکشند، میخواستند مثل شکیل اونیل شوند و یا مثل وینسی کارتر بپرند... این روزها بسکتبال زیاد تغییر کرده است. همه فهمیدهاند سرنوشت بازی ممکن است با یک پرتاب سه امتیازی عوض شود. طبیعتاً من این نوع وضعیت روحی را تحسین میکنم. امیدوارم مردم متوجه شده باشند چقدر آدم باید روی تمریناتش تمرکز و تکرار داشته باشد تا بتواند به چنین سطحی برسد. این فقط کافی نیست که شما به سالن بسکتبال بروی و سعی کنی از فاصله ۹ متری توپ را به سمت حلقه پرتاب کنی. البته این را هم بگویم که خودم کلی با این شیوه بازی حال میکنم.
*این داستان پرتابهای شما انقلابی در بسکتبال به وجود آورده است. حتی گفته میشود میخواهند خط جدیدی بکشند که از آن خط به عنوان خط پرتابهای ۴ امتیازی یاد میشود... خودت فکرش را میکردی تا این حد روی تاریخ این ورزش تأثیرگذار باشی؟
حس ویژهای است که آدم میبینید هر ۴ گوشه دنیا که پا میگذارد، هوادار دارد. لذتبخش است که میبینم آنها از بازی من الهام میگیرند و سعی میکنند همانطوری که من پرتاب میکنند، توپشان را به سمت حلقه بفرستند. نسبت به این موضوع آگاهی دارم، اما به صورت کلی هنوز وقتش را پیدا نکردهام تا از خودم این سؤال را بپرسم و بعد به پاسخش فکر کنم. من در لحظه زندگی میکنم و فکر میکنم هنوز موارد زیادی است که میتوانم کاملترش کنم یا اینکه در آنها پیشرفت کنم و بهتر شوم. وقتی بخواهم بسکتبال را کنار بگذارم و خداحافظی کنم بدون شک چیزی درباره تأثیری که توانستهام روی بسکتبال و شیوهای که با استناد به آن توانستم این بازی را تغییر بدهم مینویسم...
*گلدن استیت این فصل هم بیشتر از هر فصل دیگری مدعی قهرمانی در NBA است. چطور با این سطح انتظار کنار میآیی؟
سعی میکنیم تا جای ممکن در لحظه زندگی کنیم و بینهایت تمرکز داشته باشیم، چون میدانیم ۲۹ تیم دیگر آماده میشوند تا تاج را از ما بگیرند. میدانم تکتک بازیکنان تیمها، تابستان با شدت تمام کار کردهاند تا بتوانند این امر را محقق کنند. نمیشود مدام در باد این موضوع خوابید که سال پیش هم شرایط همینطور بود ولی در نهایت ما بودیم که قهرمان شدیم. طبیعتاً ما ابزار و بازیکنان لازم برای تکرار قهرمانی را داریم ولی این موضوع کافی نیست. باید صبور هم باشیم.
*تو در بیمارستان کنار همسرت بودی که میخواست سومین فرزندت را به دنیا بیاورد که متوجه شدی دمارکوس کوزن به تیم شما پیوسته؛ چه انتظاری از او داری؟
همه چیز خیلی سریع رخ داد؛ بین لحظهای که من شایعه حضورش را شنیدم تا زمانی که قراردادش را امضا کرد فقط چند ساعت گذشت. بعد از مصدومیتهایی که در ۶ و ۸ ماه گذشته طبیعتاً الان میخواهد به بهترین سطح بازی اش برگردد. این شانس ماست که میتوانیم در این فصل به کمکهای او امیدوار باشیم. فکر میکنم او مهره گمشده ما برای رسیدن به سطح بالاتر در بسکتبال بود.