خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ اول گفته باشم که با نظر زلاتکو کرانچار، کاملاً موفقم که: ... این بچهها که در تیم امید حضور دارند، از مستعدترین بازیکنان سالهاى اخیر فوتبال مایند!
با آقاى کرانچار، در مورد همین برداشت درست و نتایجى که باید بر آن مترتب شود، حرف دارم و بحث دارم و سؤال دارم!
اول اینکه، چرا تا به امروز از این بچهها که همه خوبند بىاغراق، همه خوبند یک تیم درست و حسابى، درست نشده است؟ چرا تیمیکه امید نورافکن، مهدیخانى، یونس دلفى اللهیار صیادمنش، حسین ساکى، مهدى قائدى، طاهرخانى، محمد سلطانى و محمدرضا آزادى را دارد، برابر سوریه هم فوتبال قابل قبولى بازى نمیکند؟ نمیخواهد یا نمیتواند؟ و چرا بیشتر به توپ بازى و «دستش ده» با پا، میپردازند؟ هر کى به هر کى!
از کرانچار میپرسم، کارى که بچههاى امید برابر سوریه انجامش دادند، چه نام دارد؟ آیا این است فوتبال؟ آیا این است بازى مدرن؟ باید این باشد، حاصل شرکت در اردوهاى متعدد؟
زلاتکو را میشناسیم، مربى خوبى و حتى مربى بزرگى در شرق اروپا!
توقع از کرانچار
* گفتگو با زلاتکو کرانچار را شاید ابتر و دمبریده رها کرد! لازم است و ضرورى هم که او را با توقعات و انتظارات آشنا کرد! توقعات بیشترشونده! و انتظارات دمافزون! کرانچار را باید وادار کرد تا نوع دیگرى کار کند و به شکل دیگرى بازیکن بسازد! تیم او، تیمیکه زیردست او بار میآید و بزرگ میشود، باید بزرگ باشد و بزرگى کردن را عادت ثانوى خود بداند! نه مثل اینک، نه مثل حالا!
«توپ» در بازى تیم زلاتکو، باید عزیز باشد! توپ در فوتبالى که زلاتکو به آموزشش میپردازد، باید ماهرانه پا بخورد! تیم امید، به لطف حضور این همه بازیکنان تکنیکى و سریع و دونده، باید که سریعترین بازى را دنبال کند و به ویژه هنگام بازى مرحلهاى، هنگامهاى از حرکتهاى دانسته ولى با آزادى عمل فراوان، برپا دارد! هم قراردادى و هم آزادانه!
تیم امید ایران، تیم المپیک ایران، تیم بچههاى پا به توپ ایران، باید جور دیگرى در همه میدانها، ظاهر شود!
نورافکن، کجایى؟
* در فوتبال بلژیک، که امکاناتش با فوتبال ایران قابل قیاس نیست، چه میگذرد؟
در تیم شارلواى بلژیک که معروف است به یکى از تیمهاى بازیکنساز فوتبال اروپا، چه خبر است که از آثار دگرگونسازش، اثرى و خبرى در عملکرد امید نورافکن نمیبینیم! بازیکنى سرشار از توان حرکتى و میل به پیروزى و مهیاى خوب بازى کردن!
در غرب خبرى نیست! این مدعاى جمعى از صاحبان فکر و مکتبآفرینان اروپاى غربى است: اریش ماریا رمارک و همفکران او!
در فوتبال بلژیک هم، گویى چندان خبرى نیست! نورافکن، هنوز هم یک استعداد ویژه و خاص است، اما بدون پیشرفت لازم و کافى در تیم شارلوا! بلژیکىها، او را پرداختهتر و ساختهتر، نساختهاند!
به نفع امید است که درباره نحوه حرکت رو بهجلوى فوتبال خود، تجدید نظرى داشته باشد!
از تیم ملى چه خبر؟
* از تیم ملى بىخبر نیستیم ولى خبرهاى چندانى هم نداریم! به تیم ملى- به این تیم ملى که در جام جهانى هم خوبترین بازیهایش را ارائه کرد- خوشبینیم، ولى ارتباطمان نه کامل است و نه پردامنه!
کىروش را به رغم همه صحبتها، یکى از بهترینها میدانیم و حضورش را نعمتى براى جهش روحى و پیشرفت تیم ملى! او کارش را بلد است!
با این همه، از تیم ملى، خبرهاى چندانى نداریم! گویا که ارتقاى قدرت روحى و باورمندى این تیم و آمادهسازى اش براى حمله به جام ملتها، اصلىترین وظیفه ما نیست!
روابط، رسمی است و ادارى است!
روزهاى خاصِ آقاى خاص
* مورینیو را دیدید؟ من او را بههم ریخته دیدم! داغان و شکستخورده! به غرورش برخورده بود! به شخصیت مداخلهگر و همهکارهاش! مورینیو، پولش را میگیرد تا «سنت» آخر، ولى با فرودش چگونه کنار میآید؟ غرورى که «وصله» نمیشود!
با آقاى کرانچار، در مورد همین برداشت درست و نتایجى که باید بر آن مترتب شود، حرف دارم و بحث دارم و سؤال دارم!
اول اینکه، چرا تا به امروز از این بچهها که همه خوبند بىاغراق، همه خوبند یک تیم درست و حسابى، درست نشده است؟ چرا تیمیکه امید نورافکن، مهدیخانى، یونس دلفى اللهیار صیادمنش، حسین ساکى، مهدى قائدى، طاهرخانى، محمد سلطانى و محمدرضا آزادى را دارد، برابر سوریه هم فوتبال قابل قبولى بازى نمیکند؟ نمیخواهد یا نمیتواند؟ و چرا بیشتر به توپ بازى و «دستش ده» با پا، میپردازند؟ هر کى به هر کى!
از کرانچار میپرسم، کارى که بچههاى امید برابر سوریه انجامش دادند، چه نام دارد؟ آیا این است فوتبال؟ آیا این است بازى مدرن؟ باید این باشد، حاصل شرکت در اردوهاى متعدد؟
زلاتکو را میشناسیم، مربى خوبى و حتى مربى بزرگى در شرق اروپا!
توقع از کرانچار
* گفتگو با زلاتکو کرانچار را شاید ابتر و دمبریده رها کرد! لازم است و ضرورى هم که او را با توقعات و انتظارات آشنا کرد! توقعات بیشترشونده! و انتظارات دمافزون! کرانچار را باید وادار کرد تا نوع دیگرى کار کند و به شکل دیگرى بازیکن بسازد! تیم او، تیمیکه زیردست او بار میآید و بزرگ میشود، باید بزرگ باشد و بزرگى کردن را عادت ثانوى خود بداند! نه مثل اینک، نه مثل حالا!
«توپ» در بازى تیم زلاتکو، باید عزیز باشد! توپ در فوتبالى که زلاتکو به آموزشش میپردازد، باید ماهرانه پا بخورد! تیم امید، به لطف حضور این همه بازیکنان تکنیکى و سریع و دونده، باید که سریعترین بازى را دنبال کند و به ویژه هنگام بازى مرحلهاى، هنگامهاى از حرکتهاى دانسته ولى با آزادى عمل فراوان، برپا دارد! هم قراردادى و هم آزادانه!
تیم امید ایران، تیم المپیک ایران، تیم بچههاى پا به توپ ایران، باید جور دیگرى در همه میدانها، ظاهر شود!
نورافکن، کجایى؟
* در فوتبال بلژیک، که امکاناتش با فوتبال ایران قابل قیاس نیست، چه میگذرد؟
در تیم شارلواى بلژیک که معروف است به یکى از تیمهاى بازیکنساز فوتبال اروپا، چه خبر است که از آثار دگرگونسازش، اثرى و خبرى در عملکرد امید نورافکن نمیبینیم! بازیکنى سرشار از توان حرکتى و میل به پیروزى و مهیاى خوب بازى کردن!
در غرب خبرى نیست! این مدعاى جمعى از صاحبان فکر و مکتبآفرینان اروپاى غربى است: اریش ماریا رمارک و همفکران او!
در فوتبال بلژیک هم، گویى چندان خبرى نیست! نورافکن، هنوز هم یک استعداد ویژه و خاص است، اما بدون پیشرفت لازم و کافى در تیم شارلوا! بلژیکىها، او را پرداختهتر و ساختهتر، نساختهاند!
به نفع امید است که درباره نحوه حرکت رو بهجلوى فوتبال خود، تجدید نظرى داشته باشد!
از تیم ملى چه خبر؟
* از تیم ملى بىخبر نیستیم ولى خبرهاى چندانى هم نداریم! به تیم ملى- به این تیم ملى که در جام جهانى هم خوبترین بازیهایش را ارائه کرد- خوشبینیم، ولى ارتباطمان نه کامل است و نه پردامنه!
کىروش را به رغم همه صحبتها، یکى از بهترینها میدانیم و حضورش را نعمتى براى جهش روحى و پیشرفت تیم ملى! او کارش را بلد است!
با این همه، از تیم ملى، خبرهاى چندانى نداریم! گویا که ارتقاى قدرت روحى و باورمندى این تیم و آمادهسازى اش براى حمله به جام ملتها، اصلىترین وظیفه ما نیست!
روابط، رسمی است و ادارى است!
روزهاى خاصِ آقاى خاص
* مورینیو را دیدید؟ من او را بههم ریخته دیدم! داغان و شکستخورده! به غرورش برخورده بود! به شخصیت مداخلهگر و همهکارهاش! مورینیو، پولش را میگیرد تا «سنت» آخر، ولى با فرودش چگونه کنار میآید؟ غرورى که «وصله» نمیشود!