خبرورزشی/فتحالله فتحی؛ هنوز هوا گرگ و میش است. سحر از زیر چادر درمیآید و به آفتاب سلام میکند، خمیر نان را آماده کرده و نانش را پخته و الکش را آویخته است و همراه برادرانش گوسفندها را به چرا میبرد.
سوسن «سحر» رشیدی، دختری از عشایر کرمانشاه که نامش سالها با ورزشهای رزمی گره خورده است. او سالها در کنار زندگی روزمره، هیجان و جذابیت زندگی در دشت و صحرا و سختیهایی که متحمل شده است، با عشق و علاقه ورزش را در برنامههای روزانه و زندگی خود قرار داد تا جایی که به رغم مخالفتهای مرسوم برای ورزش یک دختر عشایر وارد عرصه ورزش قهرمانی شد و اکنون یکی از بانوان پرافتخار عشایر ایران محسوب میشود که به رغم ۱۷ مدال رنگارنگ در کیکبوکسینگ تنها مدال جهانی و قارهای را در کارنامه ورزشی خود کم دارد. سوسن مثل همه کودکان همسن و سال خود از هفت سالگی به ورزش علاقهمند شد. آن موقع البته بیشتر دو و میدانی دوست داشت، اما وقتی فیلمهای بروسلی و جکیچان را از تلویزیون تماشا کرد علاقهمندی اش به رشتههای رزمی بیشتر شد و برای اینکه پا به عرصهی کیکبوکسینگ و ورزشهای رزمی بگذارد، مجبور شد تمام ناملایمات را پس بزند، با خیلیها از آنهایی که مخالف ورزش کردند یک دختر عشایر بودند، بجنگد.
رشیدی درگفتوگو با خبرورزشی از صفر تا صد روزهای سخت، نحوه ورودش به کیکبوکسینگ، برنامههای آینده و... حرف زد.
* خودتان را معرفی کنید.
سوسن «سحر» رشیدی، متولد ۲۲ بهمن ۱۳۷۱، دیپلم، اصالتاً جزو عشایرکرمانشاه، رشته ورزشی کیکبوکسینگ، دارای ۶ خواهر و دو برادر که یکی از خواهرهایم معلول است و من فرزند دوم خانواده هستم. دو اسمه بودن به خاطر علاقه شدیدی است که به اسم سحر داشتم. خانوادهام من را سحر صدا میزنند، اما سوسن نام خواهر بزرگترم بود که چند ماه بعد از تولدش فوت کرد و شناسنامهاش را به من دادند.
* از چند سالگی ورزش را شروع کردید؟
زنگهای ورزش پای ثابت دوومیدانی مدرسه بودم، اما روز به روز به ورزش علاقه بیشتری پیدا کردم. تا اینکه در ۱۴ سالگی، فعالیت ورزشی را با کونگفو آغاز کردم. در آن دوران مربی باشگاه بر این باور بود من توانایی موفق شدن در این ورزش را ندارم، هر چند صحبتهایش باعث تضعیف روحیهام شد، اما با مشاهده و یادگیری حرکات بروس لی و جکیچان تمرین کردم تا اینکه یک روز دختر خالهام باشگاهی را به من معرفی کرد و زیر نظر استاد سمیه بهرامینیا کیکبوکسینگ را شروع کردم و نزدیک به ۱۲ سال است که افتخار شاگردی او را دارم.
* روزی چند ساعت تمرین میکنید؟
۴ ساعت در روز ورزش میکنم و در کنار آن به شاگردانم آموزش میدهم.
* به غیر از ورزش رزمی چه فعالیتهای دیگری انجام میدهید؟
اسب سواری و خانه داری میپردازم.
* متأهل هستید یا مجرد؟
متأهل، سال گذشته ازدواج کردم و یک پسر ۴ ماهه به نام سامیار دارم.
*همسرت مخالف ورزش حرفهای شما نیست؟
اتفاقاً مشوق اصلی من درکیکبوکسینگ همسرم است. حتی همراهم به باشگاه میآید و قبل ازآمدن بچهها به باشگاه با هم تمرین میکنیم.
* سقف آرزوهای دختر رزمیکار عشایر کجاست؟
بزرگترین آرزویم این است که رهبر انقلاب را ببینم و حرفهای دلم را بگویم.
* ورزش حرفهای تداخلی در کارهای روزمره شما به وجود نیاورده است؟
کارهای روزمره عشایر تعریف شده است. در عشایرصبح خیلی زود از خواب بیدار میشدم. خمیر نان را آماده میکردم و شیر گوسفندان را میدوشیدم و گاهی به تنهایی گوسفندان را به چرا میبردم. بعدازظهر که کارها تمام میشد با همراهی پدرم به باشگاه میرفتم و او تمام مدتی که در باشگاه بودم با خستگی پشت در باشگاه مینشست. گاهی اوقات وقتی از باشگاه خارج میشدم، میدیدم که پدرم از فرط خستگی خوابیده است.
* به کوچ نشینی علاقه دارید؟
عاشق کوچ نشینی و زندگی عشایری هستم.
* به آرزوی ورزشی خود دست پیدا کردهاید؟
نه. من سختیهای زیادی متحمل شدهام به همین دلیل میخواهم با قهرمان جهان به عنوان یک بانوی عشایر پرچم ایران را به اهتزاز درآورم و مزد زحماتم را در تمام این سالها گرفته باشم.
سوسن «سحر» رشیدی، دختری از عشایر کرمانشاه که نامش سالها با ورزشهای رزمی گره خورده است. او سالها در کنار زندگی روزمره، هیجان و جذابیت زندگی در دشت و صحرا و سختیهایی که متحمل شده است، با عشق و علاقه ورزش را در برنامههای روزانه و زندگی خود قرار داد تا جایی که به رغم مخالفتهای مرسوم برای ورزش یک دختر عشایر وارد عرصه ورزش قهرمانی شد و اکنون یکی از بانوان پرافتخار عشایر ایران محسوب میشود که به رغم ۱۷ مدال رنگارنگ در کیکبوکسینگ تنها مدال جهانی و قارهای را در کارنامه ورزشی خود کم دارد. سوسن مثل همه کودکان همسن و سال خود از هفت سالگی به ورزش علاقهمند شد. آن موقع البته بیشتر دو و میدانی دوست داشت، اما وقتی فیلمهای بروسلی و جکیچان را از تلویزیون تماشا کرد علاقهمندی اش به رشتههای رزمی بیشتر شد و برای اینکه پا به عرصهی کیکبوکسینگ و ورزشهای رزمی بگذارد، مجبور شد تمام ناملایمات را پس بزند، با خیلیها از آنهایی که مخالف ورزش کردند یک دختر عشایر بودند، بجنگد.
رشیدی درگفتوگو با خبرورزشی از صفر تا صد روزهای سخت، نحوه ورودش به کیکبوکسینگ، برنامههای آینده و... حرف زد.
* خودتان را معرفی کنید.
سوسن «سحر» رشیدی، متولد ۲۲ بهمن ۱۳۷۱، دیپلم، اصالتاً جزو عشایرکرمانشاه، رشته ورزشی کیکبوکسینگ، دارای ۶ خواهر و دو برادر که یکی از خواهرهایم معلول است و من فرزند دوم خانواده هستم. دو اسمه بودن به خاطر علاقه شدیدی است که به اسم سحر داشتم. خانوادهام من را سحر صدا میزنند، اما سوسن نام خواهر بزرگترم بود که چند ماه بعد از تولدش فوت کرد و شناسنامهاش را به من دادند.
* از چند سالگی ورزش را شروع کردید؟
زنگهای ورزش پای ثابت دوومیدانی مدرسه بودم، اما روز به روز به ورزش علاقه بیشتری پیدا کردم. تا اینکه در ۱۴ سالگی، فعالیت ورزشی را با کونگفو آغاز کردم. در آن دوران مربی باشگاه بر این باور بود من توانایی موفق شدن در این ورزش را ندارم، هر چند صحبتهایش باعث تضعیف روحیهام شد، اما با مشاهده و یادگیری حرکات بروس لی و جکیچان تمرین کردم تا اینکه یک روز دختر خالهام باشگاهی را به من معرفی کرد و زیر نظر استاد سمیه بهرامینیا کیکبوکسینگ را شروع کردم و نزدیک به ۱۲ سال است که افتخار شاگردی او را دارم.
* روزی چند ساعت تمرین میکنید؟
۴ ساعت در روز ورزش میکنم و در کنار آن به شاگردانم آموزش میدهم.
* به غیر از ورزش رزمی چه فعالیتهای دیگری انجام میدهید؟
اسب سواری و خانه داری میپردازم.
* متأهل هستید یا مجرد؟
متأهل، سال گذشته ازدواج کردم و یک پسر ۴ ماهه به نام سامیار دارم.
*همسرت مخالف ورزش حرفهای شما نیست؟
اتفاقاً مشوق اصلی من درکیکبوکسینگ همسرم است. حتی همراهم به باشگاه میآید و قبل ازآمدن بچهها به باشگاه با هم تمرین میکنیم.
* سقف آرزوهای دختر رزمیکار عشایر کجاست؟
بزرگترین آرزویم این است که رهبر انقلاب را ببینم و حرفهای دلم را بگویم.
* ورزش حرفهای تداخلی در کارهای روزمره شما به وجود نیاورده است؟
کارهای روزمره عشایر تعریف شده است. در عشایرصبح خیلی زود از خواب بیدار میشدم. خمیر نان را آماده میکردم و شیر گوسفندان را میدوشیدم و گاهی به تنهایی گوسفندان را به چرا میبردم. بعدازظهر که کارها تمام میشد با همراهی پدرم به باشگاه میرفتم و او تمام مدتی که در باشگاه بودم با خستگی پشت در باشگاه مینشست. گاهی اوقات وقتی از باشگاه خارج میشدم، میدیدم که پدرم از فرط خستگی خوابیده است.
* به کوچ نشینی علاقه دارید؟
عاشق کوچ نشینی و زندگی عشایری هستم.
* به آرزوی ورزشی خود دست پیدا کردهاید؟
نه. من سختیهای زیادی متحمل شدهام به همین دلیل میخواهم با قهرمان جهان به عنوان یک بانوی عشایر پرچم ایران را به اهتزاز درآورم و مزد زحماتم را در تمام این سالها گرفته باشم.
* به مربیگری هم علاقه دارید؟
با همسرم درآبدانان زندگی میکنیم. در همین شهر یک باشگاه اجاره کردهام و به عنوان مربی و بازیکن فعالیت میکنم از وضعیت فعلیام راضی هستم و به فکر قهرمانی خودم و شاگردانم هستم.
* با چه امکاناتی تمرین میکنید؟
با کیسه برنجی که خودم آن را پر از علف کردهام و یک بالش کوچک که به جای میت درست کردهام تمرین میکنم.
* موفقیتهای خود را مدیون چه کسانی هستید؟
قهرمانیهایم را مدیون پدر، مادر، همسرم و استاد سمیه بهرامینیا هستم. او تنها مربی من به شمار میرود که از همان ابتدای کار با تشویقهایش به من انگیزه میداد و باعث پیشرفت من شد. او حتی چندبار بعد از قهرمانی در مسابقات کشوری با هزینه شخصی برایم مانتو خرید و به من گفت که جایزه مسابقات است.
* برای مسابقات جهانی اسپانسر دارید؟
محمود رشیدی رئیس فدراسیون ورزشهای رزمی و رضا رشیدپور مجری برنامه حالا خورشید قول مساعد دادند که اگر انتخاب شوم اسپانسرم شوند و هزینهها را پرداخت کنند.
* مصدومیت دارید؟
مینیسک پاهایم پاره شده و باید عمل کنم. تا بیست روز دیگر به تهران میروم تا جراحی کنم و بعد از آن خودم را برای مسابقات جهانی و قهرمانی آسیا آماده کنم، چون برای رسیدن به این هدف سختیهای زیادی را تحمل کردهام. در روزهای برفی و بارانی خودم را به جاده رساندم تا به باشگاه برسم. تلاش زیادی کردم و میخواهم به موفقیت بیشتری در کیکبوکسینگ دست پیدا کنم.
* روند موفقیت بانوان ایرانی در ورزش را چطور ارزیابی میکنید؟
واقعاً ازپیشرفت ورزش بانوان ایران خوشحالم. یکی از الگوهای من هم خانم مریم هاشمی ووشوکار پرافتخاری است که بارها قهرمان جهان شد و مدالش را به رهبر تقدیم کرد.
* سخن پایانی.
انتظار دارم مسئولان امکانات کافی را در اختیار ورزشکاران قرار دهند و به ورزشکارانی که مشکل مالی دارند کمک کنند. بسیاری از ورزشکاران به خاطر مشکلات مالی نمیتوانند ورزش را ادامه دهند. یکی از آرزوهایم این است دختران عشایر حتی زیر چادر جمع کنم و ورزش یادشان بدهم، چون بسیاری از آنها زندگی سختی دارند.