خبرورزشی/ نصیر مقدری: ناصر حجازی در طول حیات خود به گونهای میزیست که خیلی از اهالی ورزش او را الگو و سرمشق خود قرار میدهند، اما اینکه تا چه میزان بتوانند مثل حجازی راستقامت و به دور از هیاهو و نگاهی کاسبکارانه زندگی کنند، معلوم نیست. حجازی رفت و پس از آن منصور پورحیدری نیز همچون او پس از مدتی دست و پنجه نرم کردن با بیماری دار فانی را وداع گفت تا باشگاه استقلال در طول پنج سال دو اسطوره تأثیرگذار خود را از دست بدهد. فقدان حجازی و پورحیدری برای باشگاه استقلال از بزرگترین ضایعاتی است که آبیپوشان در دهه ۹۰ شمسی متحمل آن شدهاند چرا که نبود این دو عزیز سفر کرده خیلی زود تأثیرات منفی خود را بر جریانات و سیر تغییر و تحولات پسران آبی گذاشته است. پورحیدری تا زمان حیات خود حتی در روزهایی که عصا به دست روی نیمکت استقلال مینشست مدیریتی تأثیرگذار در باشگاه داشت و حجازی نیز همواره با نظرات و انتقادات خود که با صراحت لهجه خاص او همراه بود نقشی پررنگ در روند بهسازی فعل و انفعالات باشگاه داشت. صراحت لهجه و دوری از مصلحتاندیشی و عدم نان را به نرخ روز خوردن به همان اندازه که به محبوبیت حجازی افزوده است، اما از آنسو مانعی شد تا دومین دروازهبان قرن آسیا و یکی از محبوبترین مردان باشگاه استقلال نتواند به آنچه استحقاق آن را داشته است برسد و آنجا بود که شعر «من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بیآبی/، ولی با خفت و خواری پی شبنم نمیگردم» همواره ورد زبان او در مواجهه با ناملایمات بود.
با نگاهی گذرا به آنچه در باشگاه استقلال پس از فقدان پورحیدری و حجازی گذشته است به خوبی میتوان دریافت، میزان تأثیرگذاری این دو بزرگ استقلالی در خصوص اتفاقات درون باشگاه استقلال چه میزان بوده است.
بیشک با حضور حجازی و پورحیدری، منصوریان اینگونه در استقلال نمیسوخت و فرهاد مجیدی نیز قطعاً در زمان و شرایط مناسبتری سکاندار پسران آبی میشد و دست آخر اینکه افرادی، چون مهدی قائدی و امثال او هرگز جسارت نمیکردند در حضور این بزرگان پای خود را از گلیمشان بیشتر دراز کنند بیآنکه بدانند پیراهنی که به تن کردهاند روزی بر تن کسانی بوده است که امروزه اسطورههای باشگاه پرافتخار استقلال محسوب میشوند.
با نگاهی گذرا به آنچه در باشگاه استقلال پس از فقدان پورحیدری و حجازی گذشته است به خوبی میتوان دریافت، میزان تأثیرگذاری این دو بزرگ استقلالی در خصوص اتفاقات درون باشگاه استقلال چه میزان بوده است.
بیشک با حضور حجازی و پورحیدری، منصوریان اینگونه در استقلال نمیسوخت و فرهاد مجیدی نیز قطعاً در زمان و شرایط مناسبتری سکاندار پسران آبی میشد و دست آخر اینکه افرادی، چون مهدی قائدی و امثال او هرگز جسارت نمیکردند در حضور این بزرگان پای خود را از گلیمشان بیشتر دراز کنند بیآنکه بدانند پیراهنی که به تن کردهاند روزی بر تن کسانی بوده است که امروزه اسطورههای باشگاه پرافتخار استقلال محسوب میشوند.