خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ بهتر از هر کس دیگر و بیشتر از هر «شخص سومی» این گابریل کالدرون بود که میتوانست دست به کاری زند تا بلکه قصه پرسپولیسیها سر آید و روند حرکتی دو تیم، شکل دیگری پیدا کند!
برای نفت آبادان، همه چیز خوب و خوش و در چارچوب دلخواه تاکتیکیاش پیش میرفت! توپ در پای نفتیها، بیشتر دوام میآورد و بیشتر حفظ میشد! بازی دیکته شده از سوی اسکوچیچ - که به دقت انتخابشده مینمود- عریض کردن انتخابی هر چه بیشتر بازی مالکانه را درپی داشت! توپ در جریان بازی تهاجمی واقع نمیشد! نفت آبادان به خوبی «علیه زمان» عملیات حسابشدهای را به پیش میبرد! پرسپولیس در تلهای تلاش بیثمر داشت که اسکوچیچ برایش گذارده بود!
سوم شخص مؤثر پرسپولیس
برای خروج از بنبست کاری لازم بود! «پاساژ»های کمعمق مرتب شکل گیرنده باید جمع میشد یا شکسته میشد! پس لازم بود که «سوم شخص» همیشه حاضر وارد چرخه بازی شود! کالدرون نمیتوانست بینقش و صرفاً یک تماشاگر خنثی و خونسرد باشد!
پرسپولیس با این منطق- که بازی باید بشکند و از خط مستقیم خارج شود- چارهای جز تعویض نداشت، تعویض بر مبنای تغییر!
تعویضها، همیشه بر اساس «بد بازی کردن یکی» واجب نمیشود! جابهجایی نفرات، گاهی به این دلیل لازم است که تمرکز حرکتی حریف درهم شکسته شود! باید دید چگونه میتوان به این خواسته رسید!
برگ برنده کالدرون، از بازی خارج کردن بشار رسن نبود که بدتر از همیشهاش هم نمینمود! آنچه کالدرون را در قالب یک «مرد روز» و یک صاحب اختیار صاحب تفکر قرار نمیدهد، به بازی گرفتن امید عالیشاه بود! مردی که به بازی پرسپولیس سرعت میداد و به سرعت پرسپولیس همهجانبگی میبخشید! عالیشاه، حرکات پرسپولیس را از یک «روند خطی» خارج کرد! پرسپولیس بازیاش وارد فاز چندوجهیتری شد!
انتخاب هوشمندانه کالدرون
پرسپولیس نیازمند یک تغییر دیگر هم بود: ... باز کردن بازی، گسترش دادن به بازی و عرض دادن به عرصه عملیات پا به توپش! دفاع نفت آبادان، باید از فشردگی حداکثری خارج میشد! فشردگی حرکات دفاعی نفت آبادان، که مجال توپگیری و نیز فرصت توپداری را از پرسپولیس سلب میکرد، باید و باید و باید که بههم خورده میشد! نه البته خود به خودی که بر اساس یک اراده تاکتیکی! در همین رهگذر بود که عرض دادن به بازی و استفاده از تمام پهنای زمین لازم مینمود تا اگر اتفاقی هم رخ میدهد- که در هر مسابقهای رخ خواهد داد- در جهت دلبخواه تیمی باشد که در خانه خود، از نظر «نمایش» بازی برتر نمینمود! نه از نفت آبادان برتر نمینمود و نه از استقلال، حریف ویژه برتر نمود که این تیم هم فعلاً دچار نوآوریهای بهجان ننشسته مردی به نام استراماچونی است! و به همین دلیل بود که از تماشاگران کمشمار پرسپولیس- حداکثر ۱۲ هزار نفر آن هم در آزادی تهران- فراوان این تسلیمگرایی را زمزمهوار شنیدیم:
... تا صبح هم گل نمیزنیم! که البته اینطور شد! که البته پرسپولیس «آنطور» که گل نداشت و نمیداشت، بازی نکرد و به بازی بدون توپ و سپس با توپش عرض داد تا بخت شوت زدن و بخت تک به تک شدن و فرصت به ارسالهای کوتاه رو آوردن را به سود خویش خلق کند!
ساده کردن صورت مسئله صدالبته که ممکن است، ولی کمکی به حل مسئله نمیکند و موجب پی بردن به «کنه» ماجرا نمیشود! پرسپولیس به همین سادگی و الکی، برنده نشد!
برای نفت آبادان، همه چیز خوب و خوش و در چارچوب دلخواه تاکتیکیاش پیش میرفت! توپ در پای نفتیها، بیشتر دوام میآورد و بیشتر حفظ میشد! بازی دیکته شده از سوی اسکوچیچ - که به دقت انتخابشده مینمود- عریض کردن انتخابی هر چه بیشتر بازی مالکانه را درپی داشت! توپ در جریان بازی تهاجمی واقع نمیشد! نفت آبادان به خوبی «علیه زمان» عملیات حسابشدهای را به پیش میبرد! پرسپولیس در تلهای تلاش بیثمر داشت که اسکوچیچ برایش گذارده بود!
سوم شخص مؤثر پرسپولیس
برای خروج از بنبست کاری لازم بود! «پاساژ»های کمعمق مرتب شکل گیرنده باید جمع میشد یا شکسته میشد! پس لازم بود که «سوم شخص» همیشه حاضر وارد چرخه بازی شود! کالدرون نمیتوانست بینقش و صرفاً یک تماشاگر خنثی و خونسرد باشد!
پرسپولیس با این منطق- که بازی باید بشکند و از خط مستقیم خارج شود- چارهای جز تعویض نداشت، تعویض بر مبنای تغییر!
تعویضها، همیشه بر اساس «بد بازی کردن یکی» واجب نمیشود! جابهجایی نفرات، گاهی به این دلیل لازم است که تمرکز حرکتی حریف درهم شکسته شود! باید دید چگونه میتوان به این خواسته رسید!
برگ برنده کالدرون، از بازی خارج کردن بشار رسن نبود که بدتر از همیشهاش هم نمینمود! آنچه کالدرون را در قالب یک «مرد روز» و یک صاحب اختیار صاحب تفکر قرار نمیدهد، به بازی گرفتن امید عالیشاه بود! مردی که به بازی پرسپولیس سرعت میداد و به سرعت پرسپولیس همهجانبگی میبخشید! عالیشاه، حرکات پرسپولیس را از یک «روند خطی» خارج کرد! پرسپولیس بازیاش وارد فاز چندوجهیتری شد!
انتخاب هوشمندانه کالدرون
پرسپولیس نیازمند یک تغییر دیگر هم بود: ... باز کردن بازی، گسترش دادن به بازی و عرض دادن به عرصه عملیات پا به توپش! دفاع نفت آبادان، باید از فشردگی حداکثری خارج میشد! فشردگی حرکات دفاعی نفت آبادان، که مجال توپگیری و نیز فرصت توپداری را از پرسپولیس سلب میکرد، باید و باید و باید که بههم خورده میشد! نه البته خود به خودی که بر اساس یک اراده تاکتیکی! در همین رهگذر بود که عرض دادن به بازی و استفاده از تمام پهنای زمین لازم مینمود تا اگر اتفاقی هم رخ میدهد- که در هر مسابقهای رخ خواهد داد- در جهت دلبخواه تیمی باشد که در خانه خود، از نظر «نمایش» بازی برتر نمینمود! نه از نفت آبادان برتر نمینمود و نه از استقلال، حریف ویژه برتر نمود که این تیم هم فعلاً دچار نوآوریهای بهجان ننشسته مردی به نام استراماچونی است! و به همین دلیل بود که از تماشاگران کمشمار پرسپولیس- حداکثر ۱۲ هزار نفر آن هم در آزادی تهران- فراوان این تسلیمگرایی را زمزمهوار شنیدیم:
... تا صبح هم گل نمیزنیم! که البته اینطور شد! که البته پرسپولیس «آنطور» که گل نداشت و نمیداشت، بازی نکرد و به بازی بدون توپ و سپس با توپش عرض داد تا بخت شوت زدن و بخت تک به تک شدن و فرصت به ارسالهای کوتاه رو آوردن را به سود خویش خلق کند!
ساده کردن صورت مسئله صدالبته که ممکن است، ولی کمکی به حل مسئله نمیکند و موجب پی بردن به «کنه» ماجرا نمیشود! پرسپولیس به همین سادگی و الکی، برنده نشد!