خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ آری درست خواندید، بلی اشتباه نکردید، تماشاگران یکی از مهمترین مسابقههای لیگ برتر که سرنوشت یک تیم از تیمهای سقوطکننده را روشن میکند، تعداد تماشاگران حاضر در کل مسابقه از تعداد پرسنل برگزاری همان مسابقه کمتر است، بسیار کمتر!
۶۰ نفر! برای دیدن بازی سایپا و شهرداری بوشهر، ۶۰ نفر وارد ورزشگاه شدهاند! و این آیا میدانید یعنی که چه؟ و این آیا میدانید که لیگ برتر ما را، چگونه تعریف میکند؟
این قصه در جای دیگری هم سر داده میشود! این قصه حکایت تیم ذوبآهن نیز هست که فوتبالش همه چیز دارد، ولی تماشاگر ندارد! ذوبآهن، در فولادشهر با فولاد اهواز آنجور بازی میکند که دربارهاش باید گفت: ایوا... دارد، ولی تماشاگر ندارد! نبرد ذوبآهن و فولاد، تماشایی هست، اما چه جور، ولی تعداد حاضران در ورزشگاه از ۵۰۰ نفر هم تجاوز نمیکند!
بازی با توپ هر دو تیم خوب، بازی بدون توپ هر دو تیم انگشتنما، ولی تماشاگر بیتماشاگر!
از «پیران بیطریقت» فوتبال هم خبری نیست، چون درکی نیست! گویی نمیبینند که چه بهمنی در حال آوار شدن است! گویی که نمیدانند چه سیل مهیبی در حال جاری شدن است! میلیاردها هزینه و خرجتراشی برای حضور ۶۰ تماشاچی!
پرداختهای نجومی
خبرهای نوع دیگری هم داریم که حیرتمان را دوچندان، بلکه چند چندان میکند! یک خبر این است:
... قیمت و بهای بازی کردن و مسابقه دادن در لیگ برتر، برای استقلال و پرسپولیس بالا رفته است و بالاتر از بالا هم رفته است! در این مورد، پرسپولیس با استقلال هیچ تفاوتی ندارد.
هر دو را با «یک چشم» نگاه میکنند، از هر دو تیم به یک سان و به یک اندازه پول میگیرند! بازی بازتر و فوتبال همهجانبهتر تیم استراماچونی با عملکرد قابل نقد - و لازمالانتقاد- تیم گابریل کالدرون، هر دو به یک میزان میارزند: ۲۵۰ میلیون تومان!
هم استقلال و هم پرسپولیس که در ورزشگاه دولتی آزادی برای شادی دل مردم، قراردادهای میلیاردی، یعنی قراردادهای چند میلیاردی میبندند، در ازای هر یک مسابقه خانگی خود، رقمی معادل ۲۵۰ میلیون تومان پول میدهند! خیلیتر و تمیز این پول را میدهند! خیلی آسان و راحت این مبلغ حالا دیگر ناچیز را میپردازند!
باشگاهها- پرسپولیس و استقلال - هر دو دولتی و هر دو مایملک وزارت ورزش، ورزشگاه آزادی هم «مال» همین وزارتخانه، آنگاه برای یک مسابقه فوتبال، باید ۲۵۰ میلیون پول داد و میدهیم و ککمان هم نمیگزد و عین خیالمان هم نیست! پول است دیگر، جیفه دنیاست، چرک کف دست!
در این میان سؤال هم نمیشود هر بازی در ورزشگاه آزادی، چقدر برای استقلال و پرسپولیس پولآوری دارد؟ درآمد هر مسابقه چقدر میشود؟ دخل و خرج و سود و زیان این معامله مرضیه، از چه قرار است؟ در ازای ۲۵۰ میلیون پول دادن، پولی که بابت بلیتفروشی عاید میشود، چقدر است؟
لطفی که از نساجی دریغ میشود
چرا بچههای تیم نساجی که فوتبال را قوی و مردانه و تماشاگرپسند بازی میکنند، مجبورند روی آن زمین بتونآرمه که رویش را با یک چیزی پوشاندهاند، بازی کنند؟ چرا در قائمشهر که سرزمین روییدنیها و سرزمین دار و درخت و چمن و باغ و گل و هر چیزی از این دست است، یک زمین ۶، ۷ هزار متری که چمن باشد و سبز باشد و نرم باشد و مخصوص فوتبال باشد، وجود ندارد؟ فوتبال مازنی چه قصوری مرتکب شده که تنها تیم لیگ برتریاش زمین دارد به آن کیفیت و ورزشگاهی دارد به آن شکل؟ چرا برای بچههای قائمشهر- و لابد ساری و بقیه شهرهای مازندران که انواع رستنیها و همه نوع روییدنی را در خود دارد- یک زمین فوتبال صحیح و سالم درست نکردهاند و درست هم نمیکنند؟
بازی نساجی- استقلال نشان داده که عادت کردن و عادی شدن و بیخیالی، چهها با خودش میآورد! بازی نساجی- استقلال که نمایشی بود از قدرت در حال بالا گرفتن استقلال و قدرت نادیده مانده و بهجا نیامده قائمشهر و همه شهرهای دیگر مازندران، یادآور شد که چگونه با اصلیترین سرمایه خود - سرمایه انسانی که بیبدیل است- برخورد میکنیم و چگونه بیمهری و کملطفی روا میداریم و عین خیالمان هم نیست!
از دستاندرکاران وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال میپرسیم: چرا؟ فوتبال خودکفای مازندران که نیروی انسانیاش زبانزد خاص و عام است، چرا نباید در زمین فوتبال متعارفی بازی کند؟
۶۰ نفر! برای دیدن بازی سایپا و شهرداری بوشهر، ۶۰ نفر وارد ورزشگاه شدهاند! و این آیا میدانید یعنی که چه؟ و این آیا میدانید که لیگ برتر ما را، چگونه تعریف میکند؟
این قصه در جای دیگری هم سر داده میشود! این قصه حکایت تیم ذوبآهن نیز هست که فوتبالش همه چیز دارد، ولی تماشاگر ندارد! ذوبآهن، در فولادشهر با فولاد اهواز آنجور بازی میکند که دربارهاش باید گفت: ایوا... دارد، ولی تماشاگر ندارد! نبرد ذوبآهن و فولاد، تماشایی هست، اما چه جور، ولی تعداد حاضران در ورزشگاه از ۵۰۰ نفر هم تجاوز نمیکند!
بازی با توپ هر دو تیم خوب، بازی بدون توپ هر دو تیم انگشتنما، ولی تماشاگر بیتماشاگر!
از «پیران بیطریقت» فوتبال هم خبری نیست، چون درکی نیست! گویی نمیبینند که چه بهمنی در حال آوار شدن است! گویی که نمیدانند چه سیل مهیبی در حال جاری شدن است! میلیاردها هزینه و خرجتراشی برای حضور ۶۰ تماشاچی!
پرداختهای نجومی
خبرهای نوع دیگری هم داریم که حیرتمان را دوچندان، بلکه چند چندان میکند! یک خبر این است:
... قیمت و بهای بازی کردن و مسابقه دادن در لیگ برتر، برای استقلال و پرسپولیس بالا رفته است و بالاتر از بالا هم رفته است! در این مورد، پرسپولیس با استقلال هیچ تفاوتی ندارد.
هر دو را با «یک چشم» نگاه میکنند، از هر دو تیم به یک سان و به یک اندازه پول میگیرند! بازی بازتر و فوتبال همهجانبهتر تیم استراماچونی با عملکرد قابل نقد - و لازمالانتقاد- تیم گابریل کالدرون، هر دو به یک میزان میارزند: ۲۵۰ میلیون تومان!
هم استقلال و هم پرسپولیس که در ورزشگاه دولتی آزادی برای شادی دل مردم، قراردادهای میلیاردی، یعنی قراردادهای چند میلیاردی میبندند، در ازای هر یک مسابقه خانگی خود، رقمی معادل ۲۵۰ میلیون تومان پول میدهند! خیلیتر و تمیز این پول را میدهند! خیلی آسان و راحت این مبلغ حالا دیگر ناچیز را میپردازند!
باشگاهها- پرسپولیس و استقلال - هر دو دولتی و هر دو مایملک وزارت ورزش، ورزشگاه آزادی هم «مال» همین وزارتخانه، آنگاه برای یک مسابقه فوتبال، باید ۲۵۰ میلیون پول داد و میدهیم و ککمان هم نمیگزد و عین خیالمان هم نیست! پول است دیگر، جیفه دنیاست، چرک کف دست!
در این میان سؤال هم نمیشود هر بازی در ورزشگاه آزادی، چقدر برای استقلال و پرسپولیس پولآوری دارد؟ درآمد هر مسابقه چقدر میشود؟ دخل و خرج و سود و زیان این معامله مرضیه، از چه قرار است؟ در ازای ۲۵۰ میلیون پول دادن، پولی که بابت بلیتفروشی عاید میشود، چقدر است؟
لطفی که از نساجی دریغ میشود
چرا بچههای تیم نساجی که فوتبال را قوی و مردانه و تماشاگرپسند بازی میکنند، مجبورند روی آن زمین بتونآرمه که رویش را با یک چیزی پوشاندهاند، بازی کنند؟ چرا در قائمشهر که سرزمین روییدنیها و سرزمین دار و درخت و چمن و باغ و گل و هر چیزی از این دست است، یک زمین ۶، ۷ هزار متری که چمن باشد و سبز باشد و نرم باشد و مخصوص فوتبال باشد، وجود ندارد؟ فوتبال مازنی چه قصوری مرتکب شده که تنها تیم لیگ برتریاش زمین دارد به آن کیفیت و ورزشگاهی دارد به آن شکل؟ چرا برای بچههای قائمشهر- و لابد ساری و بقیه شهرهای مازندران که انواع رستنیها و همه نوع روییدنی را در خود دارد- یک زمین فوتبال صحیح و سالم درست نکردهاند و درست هم نمیکنند؟
بازی نساجی- استقلال نشان داده که عادت کردن و عادی شدن و بیخیالی، چهها با خودش میآورد! بازی نساجی- استقلال که نمایشی بود از قدرت در حال بالا گرفتن استقلال و قدرت نادیده مانده و بهجا نیامده قائمشهر و همه شهرهای دیگر مازندران، یادآور شد که چگونه با اصلیترین سرمایه خود - سرمایه انسانی که بیبدیل است- برخورد میکنیم و چگونه بیمهری و کملطفی روا میداریم و عین خیالمان هم نیست!
از دستاندرکاران وزارت ورزش و فدراسیون فوتبال میپرسیم: چرا؟ فوتبال خودکفای مازندران که نیروی انسانیاش زبانزد خاص و عام است، چرا نباید در زمین فوتبال متعارفی بازی کند؟