خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ محمدحسن انصارىفرد هم دو، سه چشمه مخصوص خود داشت! یکى از این چشمهها یا تکههاى ویژه، زنجیر پاره کردن بود! یعنى از قالب معمولى خود خارج شدن و یعنى دست زدن به کارهاى فراتر از وظیفه «روتین» و همیشگى! به عبارت روشنتر، اقدام به نفوذ کردن و وارد حیطه وظایف هافبکها و مهاجمان شدن!
انصارىفرد دیروز نه، بلکه پریشب، دوباره زنجیر پاره کرد و از حیطه وظایف یک مدیر پا به راه و سر به راه عبور کرد و حرفهایى زد که انگار، قرار بود هیچگاه او نگوید ولى گفت! حرفهاى انصارىفرد، از استعفایش کارىتر بود و پرسروصداتر شد! هرچند «نفس» جدا شدن «محمدحسن» از مدیرعاملى پرسپولیس، خودش خیلى غیرمنتظره بود و از انصارىفرد بعید مینمود!
حرفهاى انصارىفرد، عجب بازتابى داشت و چه سنتشکنانه هم بود!
دوئل کلامی محمدحسن!
انصارىفرد، دفاع از حسین قدوسى را بهانه یا دستاویزى براى بیان مختصرى از «دلگویه» هاى خود قرار داد تا نشان دهد که نه خریدار پست و مقام است و نه اهل فروش اصول خود!
محمدحسن از دخالتهاى پشت پرده حرف زد! و از برخوردهاى زیر جُلَکى که به دانستهها و دانش تجربى او، بها نمیداد و حضورش را در هیئتمدیره به عنوان یک مدیرعامل مقتدر و کاربلد، برنمیتافت و سعى میکرد که بهرغم حضور مسئولانه اش در باشگاه، او را نادیده بگیرد و میگرفت! خلاصه اینکه، مدیرعامل را دور میزدند تا اینطور القا کنند که بودنش، عین نبودنش است و همهکاره، شخص و اشخاص دیگر هستند! حرفهاى مرد پرسپولیسى باشگاه پرسپولیس، خیلى تندتر و تلختر از این حرفها بود! و اینجاست که آدم حیران میشود و سؤال لازم میشود که:
عزیزان! پس چرا محمدحسن انصارىفرد را با سلام و صلوات آوردید؟ او که سرجهازى کسى نبود و پارتى اش، کاربلدى اش بود! براى چه او را مدیرعامل نامیدید سپس، پوست موز زیر پایش انداختید؟ بودنش چه فایدهاى داشت و نبودنش، چه حکایتى؟
رئیسى درخور فوتبال
وزیر ورزش، اظهار امیدوارى کرده فیفا، این بار هم مثل دو بار پیشین، اجازه بدهد انتخابات فدراسیون فوتبال، در روز موعود- ٢٥ اسفند- برگزار شود!
آقاى سلطانىفر که باید طرفدار انتخاب یک رئیس فدراسیون بادانش، بابرنامه، تیممحور، صاحب جربزه و جنم ریاست و باعرضه در تشکیل یک کابینه برخوردار از کارنامه روشن و قابل قبول باشد، ایرادى در نحوه انتخابات دو دوره قبلى، وارد نمیداند و سپردن کار فدراسیون فوتبال را به هر دستى ولو ناتوان را، چندان دغدغهزا نمیداند، باید در این خصوص گفتوگویى داشته باشد با جناب علىنژاد تا در جریان نگرانىهاى فیفا قرار بگیرد!
در عین حال، جناب وزیر، باید پافشارى کند که از حق انتخاب رئیس فدراسیون فوتبال، حداکثر حمایت را به عمل آورد! وزارت ورزش بیش از هر نهاد و سازمانى در چهار گوشه جهان، باید در پى انتخاب اصلح و بلکه انتخاب مناسبترین و قویترین رئیس باشد! حق انتخاب را، نباید سوخت و سوزاند! فوتبال به مدیرى همه فن حریف و درجه اول نیاز دارد، نه به بىکارنامهاى که هنرش در بىهنرى اوست!
بغض بیخ گلو
چرا باید فیفا، دنبال کارهاى فوتبال ما باشد؟ چرا فیفا باید متوجه شود و...! این چراها، مثل بغض، راه گلویمان را میبندد!
انصارىفرد دیروز نه، بلکه پریشب، دوباره زنجیر پاره کرد و از حیطه وظایف یک مدیر پا به راه و سر به راه عبور کرد و حرفهایى زد که انگار، قرار بود هیچگاه او نگوید ولى گفت! حرفهاى انصارىفرد، از استعفایش کارىتر بود و پرسروصداتر شد! هرچند «نفس» جدا شدن «محمدحسن» از مدیرعاملى پرسپولیس، خودش خیلى غیرمنتظره بود و از انصارىفرد بعید مینمود!
حرفهاى انصارىفرد، عجب بازتابى داشت و چه سنتشکنانه هم بود!
دوئل کلامی محمدحسن!
انصارىفرد، دفاع از حسین قدوسى را بهانه یا دستاویزى براى بیان مختصرى از «دلگویه» هاى خود قرار داد تا نشان دهد که نه خریدار پست و مقام است و نه اهل فروش اصول خود!
محمدحسن از دخالتهاى پشت پرده حرف زد! و از برخوردهاى زیر جُلَکى که به دانستهها و دانش تجربى او، بها نمیداد و حضورش را در هیئتمدیره به عنوان یک مدیرعامل مقتدر و کاربلد، برنمیتافت و سعى میکرد که بهرغم حضور مسئولانه اش در باشگاه، او را نادیده بگیرد و میگرفت! خلاصه اینکه، مدیرعامل را دور میزدند تا اینطور القا کنند که بودنش، عین نبودنش است و همهکاره، شخص و اشخاص دیگر هستند! حرفهاى مرد پرسپولیسى باشگاه پرسپولیس، خیلى تندتر و تلختر از این حرفها بود! و اینجاست که آدم حیران میشود و سؤال لازم میشود که:
عزیزان! پس چرا محمدحسن انصارىفرد را با سلام و صلوات آوردید؟ او که سرجهازى کسى نبود و پارتى اش، کاربلدى اش بود! براى چه او را مدیرعامل نامیدید سپس، پوست موز زیر پایش انداختید؟ بودنش چه فایدهاى داشت و نبودنش، چه حکایتى؟
رئیسى درخور فوتبال
وزیر ورزش، اظهار امیدوارى کرده فیفا، این بار هم مثل دو بار پیشین، اجازه بدهد انتخابات فدراسیون فوتبال، در روز موعود- ٢٥ اسفند- برگزار شود!
آقاى سلطانىفر که باید طرفدار انتخاب یک رئیس فدراسیون بادانش، بابرنامه، تیممحور، صاحب جربزه و جنم ریاست و باعرضه در تشکیل یک کابینه برخوردار از کارنامه روشن و قابل قبول باشد، ایرادى در نحوه انتخابات دو دوره قبلى، وارد نمیداند و سپردن کار فدراسیون فوتبال را به هر دستى ولو ناتوان را، چندان دغدغهزا نمیداند، باید در این خصوص گفتوگویى داشته باشد با جناب علىنژاد تا در جریان نگرانىهاى فیفا قرار بگیرد!
در عین حال، جناب وزیر، باید پافشارى کند که از حق انتخاب رئیس فدراسیون فوتبال، حداکثر حمایت را به عمل آورد! وزارت ورزش بیش از هر نهاد و سازمانى در چهار گوشه جهان، باید در پى انتخاب اصلح و بلکه انتخاب مناسبترین و قویترین رئیس باشد! حق انتخاب را، نباید سوخت و سوزاند! فوتبال به مدیرى همه فن حریف و درجه اول نیاز دارد، نه به بىکارنامهاى که هنرش در بىهنرى اوست!
بغض بیخ گلو
چرا باید فیفا، دنبال کارهاى فوتبال ما باشد؟ چرا فیفا باید متوجه شود و...! این چراها، مثل بغض، راه گلویمان را میبندد!