خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ آنقدر حرف زیاد است که نمیدانیم از کدامش بگوییم و از کجایش شروع کنیم! آنقدر در بیان مقصود خود کُند دهن و کُند زبانیم که ترجیح میدهیم پشت یکسرى لغات درشت و اصطلاحات گنده و تعاریف کلى که پرداختن به آنها، هیچ دردسرى- هزینهاى- ندارد، پنهان شویم تا گربه شاخمان نزند!
آسه بیا، آسه برو! در حساسترین لحظهها، خود را پاییدن! عواقب کار را- هر کارى با هر هزینهاى- مواظب بودن، علاج واقعه، قبل از وقوع کردن! عدهاى بر این تصورند که فرصت، فرصت خوبى است، باید زد و برد! یک موقعیت طلایى براى ریشهها را دیدن و دوبارهسازى کردن! مکانیزم فوتبال ایران را از «نو» سر و شکل دادن! شخم زدن زمینهاى در حال کویرى شدن را به نیت گاف ندادن!
عیب اصلى این است: خیلىها از جمله ما، باورمان شده که باید از این تقسیمبندىهاى کلان و از کلاس گذاشتنهاى بىکلاس، پرهیز کرد! گفتیم که، قلمبهگویى و سخنان درشت به زبان آوردن، دلیل نمیخواهد! حرافى فىنفسه، باید یک حربه به حساب آید! حتى اگر نوشداروى بعد از مرگ سهراب هم باشد! در این میان، ما تحت تأثیر گفتههاى خودمان، جا میخوریم، از بس که باختهایم و از بس که اجازه دادهایم بازندهمان کنند! در بىعملى غرقیم! در نشستگى سرآمدیم و نتیجه اش، این که هستیم و آن که نیستیم!
خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛
خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛
خبرورزشی خبرورزشی / اردشیر لارودی؛ آنقدر حرف زیاد است که نمیدانیم از کدامش بگوییم و از کجایش شروع کنیم! آنقدر در بیان مقصود خود کُند دهن و کُند زبانیم که ترجیح میدهیم پشت یکسرى لغات درشت و اصطلاحات گنده و تعاریف کلى که پرداختن به آنها، هیچ دردسرى- هزینهاى- ندارد، پنهان شویم تا گربه شاخمان نزند!
آسه بیا، آسه برو! در حساسترین لحظهها، خود را پاییدن! عواقب کار را- هر کارى با هر هزینهاى- مواظب بودن، علاج واقعه، قبل از وقوع کردن! عدهاى بر این تصورند که فرصت، فرصت خوبى است، باید زد و برد! یک موقعیت طلایى براى ریشهها را دیدن و دوبارهسازى کردن! مکانیزم فوتبال ایران را از «نو» سر و شکل دادن! شخم زدن زمینهاى در حال کویرى شدن را به نیت گاف ندادن!
عیب اصلى این است: خیلىها از جمله ما، باورمان شده که باید از این تقسیمبندىهاى کلان و از کلاس گذاشتنهاى بىکلاس، پرهیز کرد! گفتیم که، قلمبهگویى و سخنان درشت به زبان آوردن، دلیل نمیخواهد! حرافى فىنفسه، باید یک حربه به حساب آید! حتى اگر نوشداروى بعد از مرگ سهراب هم باشد! در این میان، ما تحت تأثیر گفتههاى خودمان، جا میخوریم، از بس که باختهایم و از بس که اجازه دادهایم بازندهمان کنند! در بىعملى غرقیم! در نشستگى سرآمدیم و نتیجه اش، این که هستیم و آن که نیستیم!
آسه بیا، آسه برو! در حساسترین لحظهها، خود را پاییدن! عواقب کار را- هر کارى با هر هزینهاى- مواظب بودن، علاج واقعه، قبل از وقوع کردن! عدهاى بر این تصورند که فرصت، فرصت خوبى است، باید زد و برد! یک موقعیت طلایى براى ریشهها را دیدن و دوبارهسازى کردن! مکانیزم فوتبال ایران را از «نو» سر و شکل دادن! شخم زدن زمینهاى در حال کویرى شدن را به نیت گاف ندادن!
عیب اصلى این است: خیلىها از جمله ما، باورمان شده که باید از این تقسیمبندىهاى کلان و از کلاس گذاشتنهاى بىکلاس، پرهیز کرد! گفتیم که، قلمبهگویى و سخنان درشت به زبان آوردن، دلیل نمیخواهد! حرافى فىنفسه، باید یک حربه به حساب آید! حتى اگر نوشداروى بعد از مرگ سهراب هم باشد! در این میان، ما تحت تأثیر گفتههاى خودمان، جا میخوریم، از بس که باختهایم و از بس که اجازه دادهایم بازندهمان کنند! در بىعملى غرقیم! در نشستگى سرآمدیم و نتیجه اش، این که هستیم و آن که نیستیم!
همت بلند لازم است
باید جور دیگرى بود، اما چرا؟ میتوان سر و شکل دیگرى داشت، اما چگونه؟ مگر نه آن است که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» پس چرا توقع دیگر داشته باشیم؟ مثلاً دوغ یا مثلاً دوشاب! قرار نیست جو بکارى و گندم درو کنى! گندمکاران فوتبال ما، جوکارانى بیش نیستند! هزار بار دیگر دست به کار شوند، باز همینند!
همت بلند دار که مردان روزگار، از همت بلند به جایى رسیدهاند! ولى وقتى همت نمیکنى، چه میتوان کرد؟ وقتى خود را در اندازهاى که باید باشى تصور نمیکنى، وقتى بلندپروازى ندارى، وقتى کوچک میبینى، کوچک میاندیشى، کوچک میخواهى، تکلیف معلوم است! محکومی به باختن! محکومی به رفتن! محکومی به اینکه مهر پایان بکوبى بر پاى همه خیالات ریز و درشتى که دارى و توان اجرایى کردنشان را ندارى! مثل همین روزها، مثل لیگ برتر!
همت بلند لازم است همت بلند لازم است
باید جور دیگرى بود، اما چرا؟ میتوان سر و شکل دیگرى داشت، اما چگونه؟ مگر نه آن است که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» پس چرا توقع دیگر داشته باشیم؟ مثلاً دوغ یا مثلاً دوشاب! قرار نیست جو بکارى و گندم درو کنى! گندمکاران فوتبال ما، جوکارانى بیش نیستند! هزار بار دیگر دست به کار شوند، باز همینند!
همت بلند دار که مردان روزگار، از همت بلند به جایى رسیدهاند! ولى وقتى همت نمیکنى، چه میتوان کرد؟ وقتى خود را در اندازهاى که باید باشى تصور نمیکنى، وقتى بلندپروازى ندارى، وقتى کوچک میبینى، کوچک میاندیشى، کوچک میخواهى، تکلیف معلوم است! محکومی به باختن! محکومی به رفتن! محکومی به اینکه مهر پایان بکوبى بر پاى همه خیالات ریز و درشتى که دارى و توان اجرایى کردنشان را ندارى! مثل همین روزها، مثل لیگ برتر!
باید جور دیگرى بود، اما چرا؟ میتوان سر و شکل دیگرى داشت، اما چگونه؟ مگر نه آن است که «از کوزه همان برون تراود که در اوست» پس چرا توقع دیگر داشته باشیم؟ مثلاً دوغ یا مثلاً دوشاب! قرار نیست جو بکارى و گندم درو کنى! گندمکاران فوتبال ما، جوکارانى بیش نیستند! هزار بار دیگر دست به کار شوند، باز همینند!
همت بلند دار که مردان روزگار، از همت بلند به جایى رسیدهاند! ولى وقتى همت نمیکنى، چه میتوان کرد؟ وقتى خود را در اندازهاى که باید باشى تصور نمیکنى، وقتى بلندپروازى ندارى، وقتى کوچک میبینى، کوچک میاندیشى، کوچک میخواهى، تکلیف معلوم است! محکومی به باختن! محکومی به رفتن! محکومی به اینکه مهر پایان بکوبى بر پاى همه خیالات ریز و درشتى که دارى و توان اجرایى کردنشان را ندارى! مثل همین روزها، مثل لیگ برتر!
تیم ملى، استقلال و پرسپولیس
پرسشهایى داریم که همیشه قابل طرحند! همواره باید جوابشان را خواست! یکى از این سؤالها که استراتژیک است و باید هر چند یک وقت، سراغشان را گرفت، این است:
آقاى سلطانىفر، حال ورزش چطور است؟ آقاى سلطانىفر، اوضاع فوتبال از چه قرار است؟ آیا وزیر ورزش، از چند و، چون فوتبال و روندى که دارد و پروسهاى که باید طى کند، راضى هست؟ آیا وزارت ورزش، اگر امروز حق انتصاب رئیس فدراسیون را داشت، یکى از اعضاى هیئترئیسه استقلال و پرسپولیس را به این مسئولیت میگمارد؟ مثلاً مدیران عامل هر یک را! آیا مدیریت استقلال و پرسپولیس، تناسبى با نیازها و اهداف این دو تیم دارد؟ و آیا نباید هم استقلال و هم پرسپولیس، چنان اداره شوند که انگار فدراسیون فوتبال را اداره میکنیم؟
حرفهاى گنده گفتن، ما را به جایى نمیرساند! باید در عمل کارى کرد و باید براى اجرایش متعهد شد! کارهاى برآمده از یک برنامه مدرن و منظم! فوتبال، هم افکار بلند میخواهد و هم باید پشتوانه فکر را به عمل تبدیل کند! در حال حاضر، استقلال دنبال این است که با فرهاد مجیدى هماهنگ شود و با مربى خود آشتى باشد! و این راه، به ترکستان ختم میشود!
تیم ملى، استقلال و پرسپولیس تیم ملى، استقلال و پرسپولیس
پرسشهایى داریم که همیشه قابل طرحند! همواره باید جوابشان را خواست! یکى از این سؤالها که استراتژیک است و باید هر چند یک وقت، سراغشان را گرفت، این است:
آقاى سلطانىفر، حال ورزش چطور است؟ آقاى سلطانىفر، اوضاع فوتبال از چه قرار است؟ آیا وزیر ورزش، از چند و، چون فوتبال و روندى که دارد و پروسهاى که باید طى کند، راضى هست؟ آیا وزارت ورزش، اگر امروز حق انتصاب رئیس فدراسیون را داشت، یکى از اعضاى هیئترئیسه استقلال و پرسپولیس را به این مسئولیت میگمارد؟ مثلاً مدیران عامل هر یک را! آیا مدیریت استقلال و پرسپولیس، تناسبى با نیازها و اهداف این دو تیم دارد؟ و آیا نباید هم استقلال و هم پرسپولیس، چنان اداره شوند که انگار فدراسیون فوتبال را اداره میکنیم؟
حرفهاى گنده گفتن، ما را به جایى نمیرساند! باید در عمل کارى کرد و باید براى اجرایش متعهد شد! کارهاى برآمده از یک برنامه مدرن و منظم! فوتبال، هم افکار بلند میخواهد و هم باید پشتوانه فکر را به عمل تبدیل کند! در حال حاضر، استقلال دنبال این است که با فرهاد مجیدى هماهنگ شود و با مربى خود آشتى باشد! و این راه، به ترکستان ختم میشود!
پرسشهایى داریم که همیشه قابل طرحند! همواره باید جوابشان را خواست! یکى از این سؤالها که استراتژیک است و باید هر چند یک وقت، سراغشان را گرفت، این است:
آقاى سلطانىفر، حال ورزش چطور است؟ آقاى سلطانىفر، اوضاع فوتبال از چه قرار است؟ آیا وزیر ورزش، از چند و، چون فوتبال و روندى که دارد و پروسهاى که باید طى کند، راضى هست؟ آیا وزارت ورزش، اگر امروز حق انتصاب رئیس فدراسیون را داشت، یکى از اعضاى هیئترئیسه استقلال و پرسپولیس را به این مسئولیت میگمارد؟ مثلاً مدیران عامل هر یک را! آیا مدیریت استقلال و پرسپولیس، تناسبى با نیازها و اهداف این دو تیم دارد؟ و آیا نباید هم استقلال و هم پرسپولیس، چنان اداره شوند که انگار فدراسیون فوتبال را اداره میکنیم؟
حرفهاى گنده گفتن، ما را به جایى نمیرساند! باید در عمل کارى کرد و باید براى اجرایش متعهد شد! کارهاى برآمده از یک برنامه مدرن و منظم! فوتبال، هم افکار بلند میخواهد و هم باید پشتوانه فکر را به عمل تبدیل کند! در حال حاضر، استقلال دنبال این است که با فرهاد مجیدى هماهنگ شود و با مربى خود آشتى باشد! و این راه، به ترکستان ختم میشود!