در فوتبال ایران روسای فدراسیون پس از انقلاب همیشه علاوه بر رقابتهای رایج و مرسوم مشکلات و انتخابهای همیشگی یک حریف پنهان اما همیشه در صحنه نیز داشتهاند که همان قلب درد است!
ما حتی رئیس فدراسیون موفق داشتیم که تیمش را به جام جهانی برد اما ناگهان اسیر قلب درد شد و از ریاست فدراسیون کنار رفت! البته که همواره سایه لطف الهی بر سر روسای فدراسیون ما بوده و آنها بلافاصله بعد از رفتن از روی صندلی ریاست، سلامتی خود را دوباره کسب کردهاند. همان فرد مورد اشاره در دهههای بعد از آن ماجرا در فوتبال حاضر و دوباره روی صندلی ریاست باشگاه بزرگ هم نشست!
مهدی تاج هم پس از سالها حضور در سمتهای مختلف فدراسیون، بالاخره به ریاست رسید و او هم در یک بزنگاه که قرارداد ویلموتس حسابی سر زبانها بود، ناگهان دچار قلب درد شد. در حالی که از دوره ریاست او بر فدراسیون هنوز باقی مانده بود.
در فوتبال ما کسی به نتایج کاری ندارد. فدراسیون فوتبال بیش از ۲۰ تیم در زنان و مردان و ردههای سنی مختلف را تحت پوشش دارد و در همین دوران تاج نیز شاهد موفقیت برخی تیم ها و شکست برخی دیگر بوده است. اما اینجا کسی با کارنامه نمیآید که با نگرفتن نتیجه برود!
آنچه دفعه قبل کار دست جناب تاج داد، ماجرای قرارداد ویلموتس هم نبود! در حقیقت ویلموتس بهانهای بود و داستان تغییرات از جاهای به مراتب بالاتری کلید خورد، درست مثل شرایط همین حالا که با تغییر دولت خیلیها در عالم ورزش نگران صندلی خود هستند! و البته که صحبت از تغییر رییس فدراسیون هم می شود، بهانه مثل ویلموتس هم بسیار!
اگر به روند حوادث اخیر نگاه کنیم انگار تاریخ برای مهدی تاج در حال تکرار است. انگار این بار هم نمیتواند دورهاش را به سلامت تمام کند. درست مثل عزیزی خادم که تاج برای زمان باقیمانده ریاست او به فدراسیون برگشت، البته بعد از بهبود کامل قلب درد!
پرونده باشگاه مس، مسولان ارشد فدراسیون را درگیر کرده و حالا صحبت از انتقال این پرونده به استان خوزستان است. تیمهای ملی هم که حال و روز مشخصی دارند و لیگ هم که حالا در فلسفه وجودی خود گیر کرده است!
طی سالهای اخیر همیشه وعده آمدن وی ای آر تکرار شد و بالاخره هم نیامد! حالا الزامات فیفا و afc یعنی دقیقاً همان اهرم قدرتمند در اختیار تاج که با وعده حل مشکلاتش دوباره برگشت، دامن تیمها را هم گرفته و میدانیم که اجرایی شدن برخی از این الزامات در حیطه اختیارات فدراسیون یا حتی وزارت ورزش هم نیست، چه رسد به باشگاهها! مثلا داشتن تیم زنان یا حق پخش تلویزیونی....
کیست که نداند اختیار اینها با مهدی تاج نیست اما وقتی دولت ها تغییر می کند، همین ها بهانه ای می شود برای عبور از یک رییس فدراسیون...
میماند آن قسمت فنی مربوط به ورزشگاهها که حال و روز آن نیز مشخص است. ما هنوز مشکل نور و چمن داریم چه رسد به ورودی مخصوص به بانوان و ورزشگاه آزادی هم که به صراحت گفته شده به بازیهای اول فصل نمیرسد! یعنی رستم بود و یک دست اسلحه که همانم پرید!
خلاصه همان لیگ نیم بند که باشگاهها در ورزشگاه شهرهای دیگر پذیرای حریف خود باشند، حالا زیر سوال است و میبینیم که تکلیف شروع آن مشخص نیست. تمهید استفاده از بازی بدون تماشاگر به بهانههای مختلف نیز قبلاً بارها استفاده شده و دیگر کارکرد ندارد!
وقتی اینها را کنار هم بگذاریم باید به آن عده که خطر قلب درد را برای تاج قریب الوقوع میبینند، حق داد که به این گزینه فکر میکنند! یعنی همین روزهاست که قلب آقای رییس دوباره درد بگیرد؟