خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ از امروز، باید در فکر شهرآورد نودوسوم بود! نه حتی از امروز، یعنی در پایان روز پنجشنبه، ۱۷ بهمن ۹۸ و نه حتی پس از برگزاری تقابل نودودوم، که حرف میزنیم از همین حالا و از همین لحظه، که برخورد یحیی و فرهاد، هنوز شروع هم نشده و هنوز معلوم نیست که هر دوی این نوآوران، چهکارهاند و چه تحفهای آوردهاند برای فوتبال «نودونه» و تازهجویها! دفتر برخورد بعدی را باید زودتر باز کنیم! از همین حالا!
یحیی، هر کار که میتوانست، تا این لحظه، انجام داده! فرهاد هم لحظهای بیعمل و آنی را به بیکاری سپری نکرده است! اما مسابقه نودودوم، با همه زیر و زبرهایش، به پایان رسید! فقط باید پرده آخر را باز کرد و جمع کرد! پردهای که نمایش میدهد، داراییها و نابرابریهای لیگ برتر را! که دربارهاش باید گفت: همین است که هست- بودور که واردیر- باید همین را بپرورانیم و بلندمرتبهتر کنیم! همین را که هست، باید ارتقای کیفی پیدا کند! باید برسیم به جایی که گفته شود و پذیرفته شود که: ... نه این است که هست! نه این خواهد ماند که بود!
فوتبالی دیگر، مسابقههایی پرشورتر، شهرآوردهای پر از حوادث ریز و درشت بیشتری را، منتظر باید نشست!
حرف از سقف آسمان فوتبال را شکافتن است! آسمان پرستارهتری را ساختن و از تصور به تصویر درآوردن! تصورهای خوب را، به تصویرهای زیباتر، بدل نمودن!
آیا حرفم را میرسانم؟ آیا خواستهام را، صحیح مطرح میکنم؟
ویژگیهای شهرآورد
باید به استقبال شهرآوردی رفت که بزرگتر و دیدنیتر و خلاقانهتر و نظمپذیرتر است! تاکتیکیتر و پرشتابتر برای رسیدن! رسیدن و تشنهتر شدن! آب را رها کردن، تشنگی را به جان خود زدن!
آری تا رسیدن! بلی، باید که رسید! حتماً و صد درصد! چارهای دیگر نداریم! هدفی جز رسیدن به مرزهای دورتر، اما در دسترس، نداریم! هر بازی حکمش همین است؛ آنقدر باختهایم، آنقدر بازندهمان کردهاند که به تنگ آمدهایم! چقدر دیگر باید باخت؟ چقدر دیگر، باید خودزنی و حریف شادکنی کرد؟
یحیی و فرهاد، برای همین بازی هم، هر کاری که میشد، انجام دادند! گواهی باید داد با وجدان رفت و گواهی هم میدهیم که یحیی و فرهاد، سر سوزنی، کوتاه نیامدند!
حالا نوبت ماست که به سکون و توقف پایان دهیم! به ایستورزی نه گفتن، به بیعملی روی نیاوردن! خود را و مجموعه نیروهای کاربلد-، ولی دور از کار توان اجرایی- را باور داشتن! هیچ حدی را نپذیرفتن! هیچ دیواری را، دلیل ایستایی، ندانستن!
خود را بشناس! خود را بشناس و باز هم خود را بشناس! که خودشناسی و خودباوری، چشمه جوشان توانستن است! هم خود را بشناس، هم غاصبان صندلیهای کار و عمل را بشناس! کنار آمدن و پذیرا شدن آدمهای نه این کاره بس است! باختن در حالی که میتوان برد، بس است!
سؤال کلیدی، جواب روشن
امروز، از دیروز به پایان رسیده بود! امروز، نتیجه دیروز است و فردا باید جور دیگری دریافته شود! آجرهای فردا را، از امروز بالا بردهایم!
میلیونها چشمی که به پردههای کوچک و بزرگ «سیما» برای دیدن این بازی دوخته شدهاند همه، چشم بهراهان فردایند، نه غرقشدگان و غوطهوران در دیروز!
با یک سؤال به پیشواز بازی دیدنی شهرآورد 92 میرویم! فوتبال ایران، چگونه به اینجا رسید؟ فوتبال ایران چگونه از «این» جا که در هزارتوی آن گیر کرده، خارج خواهد شد؟ میلیاردها تومان پول بیزبان، که با سختی و تنگدستی، به پای فوتبال خرج میشود-، ولی گرایش سرمایهگذاری ندارد و اغلب هزینهها روزمره و هزینهسازتر شده است تا گفته شود، سال به سال دریغ از پارسال- چرا، بازده ندارند؟ چرا بوی حیف و میل، بلندتر و مشامآزارتر است؟
چه باید کرد تا از این «بنبست» خارج شد؟ چه باید کرد که این دور باطل بساطش باطل شود؟
جواب یک حرف است: لیگ پرکیفیت؛ شهرآوردهای برخوردار از کلاس؛ کشف استعدادهای بزرگ، پرورش استعدادهای بستهتر!
کشف و پرورش سیدجلالها! نویدکیاها! ترابیها! علیپورها! امیریها و از رقابت اینان با قائدیها، وریاها، میلیچها، دیاباتهها، شاهین طاهرخانیها، محمد محبیها و... بازیهای دیدنیتری تقدیم فوتبالدوستان ایران نمودن!
لیگ برتر را باید صاحب مانیفست واضحتری کرد!
یحیی، هر کار که میتوانست، تا این لحظه، انجام داده! فرهاد هم لحظهای بیعمل و آنی را به بیکاری سپری نکرده است! اما مسابقه نودودوم، با همه زیر و زبرهایش، به پایان رسید! فقط باید پرده آخر را باز کرد و جمع کرد! پردهای که نمایش میدهد، داراییها و نابرابریهای لیگ برتر را! که دربارهاش باید گفت: همین است که هست- بودور که واردیر- باید همین را بپرورانیم و بلندمرتبهتر کنیم! همین را که هست، باید ارتقای کیفی پیدا کند! باید برسیم به جایی که گفته شود و پذیرفته شود که: ... نه این است که هست! نه این خواهد ماند که بود!
فوتبالی دیگر، مسابقههایی پرشورتر، شهرآوردهای پر از حوادث ریز و درشت بیشتری را، منتظر باید نشست!
حرف از سقف آسمان فوتبال را شکافتن است! آسمان پرستارهتری را ساختن و از تصور به تصویر درآوردن! تصورهای خوب را، به تصویرهای زیباتر، بدل نمودن!
آیا حرفم را میرسانم؟ آیا خواستهام را، صحیح مطرح میکنم؟
ویژگیهای شهرآورد
باید به استقبال شهرآوردی رفت که بزرگتر و دیدنیتر و خلاقانهتر و نظمپذیرتر است! تاکتیکیتر و پرشتابتر برای رسیدن! رسیدن و تشنهتر شدن! آب را رها کردن، تشنگی را به جان خود زدن!
آری تا رسیدن! بلی، باید که رسید! حتماً و صد درصد! چارهای دیگر نداریم! هدفی جز رسیدن به مرزهای دورتر، اما در دسترس، نداریم! هر بازی حکمش همین است؛ آنقدر باختهایم، آنقدر بازندهمان کردهاند که به تنگ آمدهایم! چقدر دیگر باید باخت؟ چقدر دیگر، باید خودزنی و حریف شادکنی کرد؟
یحیی و فرهاد، برای همین بازی هم، هر کاری که میشد، انجام دادند! گواهی باید داد با وجدان رفت و گواهی هم میدهیم که یحیی و فرهاد، سر سوزنی، کوتاه نیامدند!
حالا نوبت ماست که به سکون و توقف پایان دهیم! به ایستورزی نه گفتن، به بیعملی روی نیاوردن! خود را و مجموعه نیروهای کاربلد-، ولی دور از کار توان اجرایی- را باور داشتن! هیچ حدی را نپذیرفتن! هیچ دیواری را، دلیل ایستایی، ندانستن!
خود را بشناس! خود را بشناس و باز هم خود را بشناس! که خودشناسی و خودباوری، چشمه جوشان توانستن است! هم خود را بشناس، هم غاصبان صندلیهای کار و عمل را بشناس! کنار آمدن و پذیرا شدن آدمهای نه این کاره بس است! باختن در حالی که میتوان برد، بس است!
سؤال کلیدی، جواب روشن
امروز، از دیروز به پایان رسیده بود! امروز، نتیجه دیروز است و فردا باید جور دیگری دریافته شود! آجرهای فردا را، از امروز بالا بردهایم!
میلیونها چشمی که به پردههای کوچک و بزرگ «سیما» برای دیدن این بازی دوخته شدهاند همه، چشم بهراهان فردایند، نه غرقشدگان و غوطهوران در دیروز!
با یک سؤال به پیشواز بازی دیدنی شهرآورد 92 میرویم! فوتبال ایران، چگونه به اینجا رسید؟ فوتبال ایران چگونه از «این» جا که در هزارتوی آن گیر کرده، خارج خواهد شد؟ میلیاردها تومان پول بیزبان، که با سختی و تنگدستی، به پای فوتبال خرج میشود-، ولی گرایش سرمایهگذاری ندارد و اغلب هزینهها روزمره و هزینهسازتر شده است تا گفته شود، سال به سال دریغ از پارسال- چرا، بازده ندارند؟ چرا بوی حیف و میل، بلندتر و مشامآزارتر است؟
چه باید کرد تا از این «بنبست» خارج شد؟ چه باید کرد که این دور باطل بساطش باطل شود؟
جواب یک حرف است: لیگ پرکیفیت؛ شهرآوردهای برخوردار از کلاس؛ کشف استعدادهای بزرگ، پرورش استعدادهای بستهتر!
کشف و پرورش سیدجلالها! نویدکیاها! ترابیها! علیپورها! امیریها و از رقابت اینان با قائدیها، وریاها، میلیچها، دیاباتهها، شاهین طاهرخانیها، محمد محبیها و... بازیهای دیدنیتری تقدیم فوتبالدوستان ایران نمودن!
لیگ برتر را باید صاحب مانیفست واضحتری کرد!