خبرورزشی/اردشیر لارودی؛ ١- یادت بهخیر «ناصرخان» که چه ارادهاى داشتى، سترگ.
یادت بهخیر آقاى احمدپور که چه عشقى داشتى، بىپایان.
یادت سبز آقاى ناصر احمدپور، که هم قلم مىزدى پرتأثیر. هم تیم مىساختى خوب و دیدنى و بازیکن که همه خوب بودند و خوبتر شدند و بزرگى کردند و بزرگ شدند.
روحت شاد که یادت هم شادىآور است. منشأ نیکى هاست و یادآور خوبىها.
در این یکى، دو روزه که خبرها حول محور احداث ورزشگاه ٧٠٠٠ نفرى اسلامشهر، خبر از یک اتفاق خوب میداد، یادمان آمد از همت مردانه ناصر احمدپور، که در اسلامشهر دهه٦٠، دست بهکار ایجاد و ساختن یک ورزشگاه فوتبال شده بود؛ و احمدپور، چه پیگیر و چه کوشا و چه نستوه بود و خستگىناپذیر. براى اسلامشهر و بچههاى اسلامشهر، چه صبور.
نمیدانیم این ورزشگاه ٧٠٠٠ نفرى که افتتاح شد، همان تابلوى عشق به خدمت ناصر احمدپور است یا نه. ولى هرچه باشد، ما را به سالهاى سرشار از عاطفه و علاقه ٣٠ سال پیش برگرداند تا از مردى نیکخواه، به این مناسبت نامی بیاوریم که گفتهاند:
یاد آر ز. شمع مرده یادآر.
این بازى، اینهم نتیجه بازى
٢- از هر سلیقه که برخوردار باشیم، منکر برخوردارى از جوانهاى مستعدى که داریم، نمیتوان شد.
با هر عینکى به بازى تیم ملى در تاشکند نظر بیندازیم، از شایستگى و از لیاقت و از «استیل» و شیوه برتر بازیکنان خودمان، نمیتوانیم چشم بپوشیم.
رویارویى دوستانه تیم ملى با ازبکستان، هم فاقد عنصر لازم و مهم مبارزهجویى بود و هم از ثروت و سرمایه تکنیک خداداده بچههاى ایران براى بار هزارم، خبر میداد.
از هر قبیله و صاحب هر نوع سلیقهاى که باشى، منکر خصلتهاى رفتارى ویژه سعید عزتاللهى، على قلىزاده، مهدى ترابى، مجید حسینى و صادق محرمی نمی توان شد. همانطور که باید اشکان دژاگه را هم بستایى و سامان قدوس را هم تحسین کنى یا امیر عابدزاده را.
در واقع کسى با مسابقه دادن تیم ملى مخالفت ندارد که همه این مهم را از ضرورتهاى درجه اول میدانند. ناسازگارى آنجا سر بلند میکند که دائماً میرسیم به ازبکستان و حاضر نمیشویم با فوتبال درجه اول آسیاى دور و نزدیک و با درجه ٢ و یا درجه ٣ اروپا، مقابله کنیم.
در واقع مدام درجا میزنیم. در واقع مرتب و پشت سر هم، خود را از جهش و نه از جهش که از حرکت، حتى کند و کمسرعت، بازمی داریم.
کىروش دلایل خود را دارد که به عذرهاى بدتر از گناه میماند. منتقدان کىروش هم، به او، به خود او، به نحوه گفتارش و شیوه رفتارش میپردازند. خبرى از نقادى بازى تیم ملى نیست و نمیشود.
سکهاى که روى سوم ندارد
٣- در همین بازى آخرى، تحلیلها از این قرار است: ... بازى دو رو داشت. روى اول را در نیمه اول دیدیم که تیم ایران خوبتر نبود.
روى دوم را در نیمه دوم دیدیم که تیم ملى دیدنىتر شد ولى چرا؟ هیچکس نه به این سؤال میرسد و نه پاسخ این چرایى را میخواهد.
آیا خواسته کىروش- که انتقاد، حمایت و نقد را جور خاصى ترجمه و تعریف میکند- همین دور افتادن از اصل بازى و جوهر و گوهر بازى تیم ملى نیست؟
زیاد بازى کردن تیم ملى، مخالفى ندارد. مخالفان، در انتخاب حریفان حرف دارند و حق دارند. در همین مسابقه دوستانه، وقتى عناصر جوانتر به تیم وارد شدند، بازى تیم ملى بهتر و برندهتر نشد؟ و هم سریعتر و چالشىتر و فرصتسازتر؟
به گل تیم ملى، دوباره و چندباره نگاه کنیم و به ناپدید شدن عناصر باتجربهتر تیم ملى در جریان بازى هم بىتوجه نمانیم.
گل ما را مهدى ترابى زد یا مجموعه حرکات با توپ و بدون توپ که توسط محرمى، قلىزاده، عزتاللهى و دست آخر مهدى ترابى مرعى شد و به اجرا درآمد.
از بازى نترس
٤- با آقاى کىروش، یک حرف بیشتر نداریم: ... بازى کن ... بازى کن و باز هم بازی کن.
به فدراسیون فوتبال و آقاى تاج هم همین نکته را یادآور میشویم.
از بازى کردن، سر باز نزنید. از باختن نهراسید. بازنده اصلى، آنهایند که از ترس باختن براى پیروزى تلاش نمیکنند.
آنها که هواى «نَدو»ها و نجنگها را دارند.
فارغ از هر سنى. فارغ از هر سالى.
یادت بهخیر آقاى احمدپور که چه عشقى داشتى، بىپایان.
یادت سبز آقاى ناصر احمدپور، که هم قلم مىزدى پرتأثیر. هم تیم مىساختى خوب و دیدنى و بازیکن که همه خوب بودند و خوبتر شدند و بزرگى کردند و بزرگ شدند.
روحت شاد که یادت هم شادىآور است. منشأ نیکى هاست و یادآور خوبىها.
در این یکى، دو روزه که خبرها حول محور احداث ورزشگاه ٧٠٠٠ نفرى اسلامشهر، خبر از یک اتفاق خوب میداد، یادمان آمد از همت مردانه ناصر احمدپور، که در اسلامشهر دهه٦٠، دست بهکار ایجاد و ساختن یک ورزشگاه فوتبال شده بود؛ و احمدپور، چه پیگیر و چه کوشا و چه نستوه بود و خستگىناپذیر. براى اسلامشهر و بچههاى اسلامشهر، چه صبور.
نمیدانیم این ورزشگاه ٧٠٠٠ نفرى که افتتاح شد، همان تابلوى عشق به خدمت ناصر احمدپور است یا نه. ولى هرچه باشد، ما را به سالهاى سرشار از عاطفه و علاقه ٣٠ سال پیش برگرداند تا از مردى نیکخواه، به این مناسبت نامی بیاوریم که گفتهاند:
یاد آر ز. شمع مرده یادآر.
این بازى، اینهم نتیجه بازى
٢- از هر سلیقه که برخوردار باشیم، منکر برخوردارى از جوانهاى مستعدى که داریم، نمیتوان شد.
با هر عینکى به بازى تیم ملى در تاشکند نظر بیندازیم، از شایستگى و از لیاقت و از «استیل» و شیوه برتر بازیکنان خودمان، نمیتوانیم چشم بپوشیم.
رویارویى دوستانه تیم ملى با ازبکستان، هم فاقد عنصر لازم و مهم مبارزهجویى بود و هم از ثروت و سرمایه تکنیک خداداده بچههاى ایران براى بار هزارم، خبر میداد.
از هر قبیله و صاحب هر نوع سلیقهاى که باشى، منکر خصلتهاى رفتارى ویژه سعید عزتاللهى، على قلىزاده، مهدى ترابى، مجید حسینى و صادق محرمی نمی توان شد. همانطور که باید اشکان دژاگه را هم بستایى و سامان قدوس را هم تحسین کنى یا امیر عابدزاده را.
در واقع کسى با مسابقه دادن تیم ملى مخالفت ندارد که همه این مهم را از ضرورتهاى درجه اول میدانند. ناسازگارى آنجا سر بلند میکند که دائماً میرسیم به ازبکستان و حاضر نمیشویم با فوتبال درجه اول آسیاى دور و نزدیک و با درجه ٢ و یا درجه ٣ اروپا، مقابله کنیم.
در واقع مدام درجا میزنیم. در واقع مرتب و پشت سر هم، خود را از جهش و نه از جهش که از حرکت، حتى کند و کمسرعت، بازمی داریم.
کىروش دلایل خود را دارد که به عذرهاى بدتر از گناه میماند. منتقدان کىروش هم، به او، به خود او، به نحوه گفتارش و شیوه رفتارش میپردازند. خبرى از نقادى بازى تیم ملى نیست و نمیشود.
سکهاى که روى سوم ندارد
٣- در همین بازى آخرى، تحلیلها از این قرار است: ... بازى دو رو داشت. روى اول را در نیمه اول دیدیم که تیم ایران خوبتر نبود.
روى دوم را در نیمه دوم دیدیم که تیم ملى دیدنىتر شد ولى چرا؟ هیچکس نه به این سؤال میرسد و نه پاسخ این چرایى را میخواهد.
آیا خواسته کىروش- که انتقاد، حمایت و نقد را جور خاصى ترجمه و تعریف میکند- همین دور افتادن از اصل بازى و جوهر و گوهر بازى تیم ملى نیست؟
زیاد بازى کردن تیم ملى، مخالفى ندارد. مخالفان، در انتخاب حریفان حرف دارند و حق دارند. در همین مسابقه دوستانه، وقتى عناصر جوانتر به تیم وارد شدند، بازى تیم ملى بهتر و برندهتر نشد؟ و هم سریعتر و چالشىتر و فرصتسازتر؟
به گل تیم ملى، دوباره و چندباره نگاه کنیم و به ناپدید شدن عناصر باتجربهتر تیم ملى در جریان بازى هم بىتوجه نمانیم.
گل ما را مهدى ترابى زد یا مجموعه حرکات با توپ و بدون توپ که توسط محرمى، قلىزاده، عزتاللهى و دست آخر مهدى ترابى مرعى شد و به اجرا درآمد.
از بازى نترس
٤- با آقاى کىروش، یک حرف بیشتر نداریم: ... بازى کن ... بازى کن و باز هم بازی کن.
به فدراسیون فوتبال و آقاى تاج هم همین نکته را یادآور میشویم.
از بازى کردن، سر باز نزنید. از باختن نهراسید. بازنده اصلى، آنهایند که از ترس باختن براى پیروزى تلاش نمیکنند.
آنها که هواى «نَدو»ها و نجنگها را دارند.
فارغ از هر سنى. فارغ از هر سالى.