خبرورزشی/ اردشیر لارودی: ۱- میگویند: ... مرغى که انجیر مىخورد، نوکش کج است! یعنى، کار هر کس نیست خرمن کوفتن! گاو نر مىخواهد و مرد کهن!
حکایت پرسپولیس است و اصلى که به بازیکنسازى و استعدادپرورى معروف است! نگاهى که در این دایره -کشف جوانهاى مستعدتر و پرورش نیروهاى قابلتر- لازم است، نگاهى خاص است و نیز باید از نیروهاى ویژهترى برخوردار بود!
مثلاً تیم سایپا! در این تیم چیزى و «آنى» وجود دارد که در پرسپولیس، با همه «کیا و بیا» یش موجود نیست! سایپا، هر سال چندین و چند بازیکن برخوردار از استعداد خاص را از دست مىدهد و باز هم تیمى دارد که پر است از نیروهاى جوان! ولى پرسپولیس به هر گردش و چرخش چرخ نیلوفرى، به یادمان مىآورد، سال به سال دریغ از پارسال!
طلا یا مطلا؟
٢- پرسپولیس انگار هیچ نمىخواهد بازیکنپرور باشد! و انگار که پرسپولیس، دوستدار و مصداق عملى این حرف باشد:
... حیف از طلا که خرج مطلا کند کسى! بچههاى مستعدى که پرورده شدن در ساز و کار پرسپولیس را ترجیح مىدهند، در عمل به هیچ دل خوش کردهاند! جوانسازى و بازیکنیابى، در این تیم قوى و درجه اول ما، تداعى مىکند این اصل غیر اصیل را:
... آفتابه خرج لحیم کردن!
در بازى پرسپولیس- سایپا، جوانهایى را دیدیم که فقط هستند! جوانهایى که انگار، براى بودن هستند! جوانهایى که براى صیقل نخوردن استعداد وجودشان، چه هزینهاى-گران و پربها هم- به پایشان مىشود! جوانهایى که گویا قرار است جوانى نکنند!
اول کالدرون یا آخر کالدرون
٣- اول مرغ یا اول تخم مرغ؟ یک سؤال ازلى و ابدى! یک پرسش همیشگى که دائماً تکرار مىشود! اینک و در نتیجه دیدن تیم پرسپولیس، برابر سایپا، باید پرسید: ... اول کالدرون یا اول ساز و کارى عملگرا و کاربلد و بازیکنساز؟ یا اهمیت دادن به حضور مربیان بازیکنساز؟ چیزى مثل تیم کیان! مردى مردساز، مثل امیر آصفى!
چرخه پرطمطراق موسوم به آکادمى فوتبال پرسپولیس، مشغول است به چه کارى؟ سیستم استعدادیابى و استعدادپرورى و بازیکنسازى در پرسپولیس، اصلاً هست یا نیست؟ اصلاً وجود خارجى دارد یا نه؟ بازیکنان کشف شده در این دایره از تیم پرسپولیس، چقدر واجد ویژگىهاى خاص و لازمند؟ چقدر از آموزههاى صحیح و چقدر از آموزشهاى درست، برخوردارند؟ چقدر بلدند؟
چرا باید آفتابه را خرج لحیم کرد؟ چرا باید طلا را به پاى مطلاها ریخت؟ چرا از پرسپولیس، چیزى در حد پرسپولیس بروز نمىکند؟ چرا از کوزه، همان برون تراود که در اوست؟ مگر قرار است جو بکاریم و گندم درو کنیم؟
تقصیر از کجاست؟
٤- این دیگر تقصیر آقاى عرب نیست! مدتهاست که پرسپولیس، با لذت سازندگى و بازیکنپرورى، سر و کارى ندارد! پرسپولیس، على کریمى را نمىسازد، بلکه جذب مىکند! پرسپولیس، کریم باقرى را هم از تبریز مىآورد! مثل فرشاد پیوس که در راهآهن تبدیل مىشود به یک گلزن ممتاز! مثل ناصر محمدخانى که او نیز از راهآهن و بانک ملى، همان راهى را مىرود که مرتضى فنونى زاده رفت! کاظم سیدعلیخانى رفت و بهروز رهبرىفر رفت و بقیهاى که همگى اول ساخته شدند در جاى دیگرى، تا پرداخته شوند در پرسپولیس!
حکایت پرسپولیس است و اصلى که به بازیکنسازى و استعدادپرورى معروف است! نگاهى که در این دایره -کشف جوانهاى مستعدتر و پرورش نیروهاى قابلتر- لازم است، نگاهى خاص است و نیز باید از نیروهاى ویژهترى برخوردار بود!
مثلاً تیم سایپا! در این تیم چیزى و «آنى» وجود دارد که در پرسپولیس، با همه «کیا و بیا» یش موجود نیست! سایپا، هر سال چندین و چند بازیکن برخوردار از استعداد خاص را از دست مىدهد و باز هم تیمى دارد که پر است از نیروهاى جوان! ولى پرسپولیس به هر گردش و چرخش چرخ نیلوفرى، به یادمان مىآورد، سال به سال دریغ از پارسال!
طلا یا مطلا؟
٢- پرسپولیس انگار هیچ نمىخواهد بازیکنپرور باشد! و انگار که پرسپولیس، دوستدار و مصداق عملى این حرف باشد:
... حیف از طلا که خرج مطلا کند کسى! بچههاى مستعدى که پرورده شدن در ساز و کار پرسپولیس را ترجیح مىدهند، در عمل به هیچ دل خوش کردهاند! جوانسازى و بازیکنیابى، در این تیم قوى و درجه اول ما، تداعى مىکند این اصل غیر اصیل را:
... آفتابه خرج لحیم کردن!
در بازى پرسپولیس- سایپا، جوانهایى را دیدیم که فقط هستند! جوانهایى که انگار، براى بودن هستند! جوانهایى که براى صیقل نخوردن استعداد وجودشان، چه هزینهاى-گران و پربها هم- به پایشان مىشود! جوانهایى که گویا قرار است جوانى نکنند!
اول کالدرون یا آخر کالدرون
٣- اول مرغ یا اول تخم مرغ؟ یک سؤال ازلى و ابدى! یک پرسش همیشگى که دائماً تکرار مىشود! اینک و در نتیجه دیدن تیم پرسپولیس، برابر سایپا، باید پرسید: ... اول کالدرون یا اول ساز و کارى عملگرا و کاربلد و بازیکنساز؟ یا اهمیت دادن به حضور مربیان بازیکنساز؟ چیزى مثل تیم کیان! مردى مردساز، مثل امیر آصفى!
چرخه پرطمطراق موسوم به آکادمى فوتبال پرسپولیس، مشغول است به چه کارى؟ سیستم استعدادیابى و استعدادپرورى و بازیکنسازى در پرسپولیس، اصلاً هست یا نیست؟ اصلاً وجود خارجى دارد یا نه؟ بازیکنان کشف شده در این دایره از تیم پرسپولیس، چقدر واجد ویژگىهاى خاص و لازمند؟ چقدر از آموزههاى صحیح و چقدر از آموزشهاى درست، برخوردارند؟ چقدر بلدند؟
چرا باید آفتابه را خرج لحیم کرد؟ چرا باید طلا را به پاى مطلاها ریخت؟ چرا از پرسپولیس، چیزى در حد پرسپولیس بروز نمىکند؟ چرا از کوزه، همان برون تراود که در اوست؟ مگر قرار است جو بکاریم و گندم درو کنیم؟
تقصیر از کجاست؟
٤- این دیگر تقصیر آقاى عرب نیست! مدتهاست که پرسپولیس، با لذت سازندگى و بازیکنپرورى، سر و کارى ندارد! پرسپولیس، على کریمى را نمىسازد، بلکه جذب مىکند! پرسپولیس، کریم باقرى را هم از تبریز مىآورد! مثل فرشاد پیوس که در راهآهن تبدیل مىشود به یک گلزن ممتاز! مثل ناصر محمدخانى که او نیز از راهآهن و بانک ملى، همان راهى را مىرود که مرتضى فنونى زاده رفت! کاظم سیدعلیخانى رفت و بهروز رهبرىفر رفت و بقیهاى که همگى اول ساخته شدند در جاى دیگرى، تا پرداخته شوند در پرسپولیس!