خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ استعفاى مسعود تابش که خیلى زود اتفاق افتاد، «ورژن» دیگرى است از داستان آن سنگى که یک عاقل در چاه انداخت و بعد، صد تا دیوانه هم نتوانستند خارجش کنند! شاید هم برعکس! شاید هم پرسوناژهاى این حکایت خیلى قدیمى را، باید جابهجا کرد و عوض کرد! خلاصه کلام اینکه: ... ورزش قهرمانى و بلکه ورزش حرفهاى ما، یکى از مدیران به راستى مدیر و بهدردخور خود را از دست داد!
اصفهان در این باره، یک باخت دیگر را هم به اجبار پذیرفت! باخت اول وقتى رقم خورد که مسعود آذرى از باشگاه ذوبآهن مستعفى شد! و حالا باخت دوم و تن به استعفاى بفهمی نفهمى، تحمیلى و تکمیلى دادن مدیرى که تاروپودش از اساس و از روز اول، سپاهان بود! یک سپاهانى خالص! یک سپاهانى بدون شیشه خورده و در واقع عاشق سپاهان!
ماجراى سپاهان، تازه «اول عشق» است! هنوز هزار باده ناخورده در رگ تاک است! ببینیم، آنکه سرشب به سر فکر تاراج داشت، صبح آن شب چه حال خواهد داشت و چه روزى! فعلاً تابش، جورکش و بلاکش بیتدبیرى و زرنگبازى آقایان شد، اما این قصه سر دراز دارد! با تابش که رفت، خیلیهاى دیگر هم هستند که باید بروند و میروند که سپاهانى جماعت، دست روى دست نمیگذارد! زدى ضربتى، ضربتى نوش کن! این خط، این هم نشان!
هرگز جدا جدا و...
آقاى قریب آمده است براى اداره بهتر و مدیریت مطلوبتر فدراسیون فوتبال! در کنار آقاى قریب، به حبیب کاشانى برمیخوریم که او نیز هست و مهدى محمدنبى که در دایره مدیریتى فوتبال، اسمى در کرده و رسمى بههم زده است!
این هر سه، همه با هم آمدهاند، اما با هم نیامدهاند! جدا، جدا! تک، تک! کاملاً «فرادا» و مسئله همین است! تکى به جایى نمیرسید آقایان! تنهایى، خورده میشوید حضرات! حریفان، خوب مسلحند! خوب که نه، کاملاً مسلحند! به انواع ابزارها و سلاحهاى کارى و کارگر و درخور این نبرد که یکسویش کاملاً «نبرد» است! باور کنید که از همین اول نبردتان، مهرهها به ضد شما چیده میشوند! مهندسى نه، بازى هندسى هم نه، چیدن مهره هاست و بهکارگیرى عوامل خودشان! رأى دادن، اگر شما (حضرات آقایانى که بیشتر مقبولیت اجتماعى در فوتبالشهر ایران دارید) تک-تک اقدام کنید، یعنى روبهرو شدن یک نفره با یک گروه «همه با هم»! خودیهاى غیرخودى و غیرفوتبالى، علیه مردانى که مطلوبترند!
چنان قواعدى در مقدمات لازم رأیگیرى، زور تپان شده است که بیا و ببین! عقلانیت مفقود میشود و نقش مار کشیدن توسط مارگیرهاى ساکت و آرام، حرف اول و آخر را میزند!
آقاى قریب! آقاى کاشانى و آقاى نبى! دلسوز فوتبالید، تکتک وارد این پیکار نشوید! که این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمیشود!
استقلال، وقت تلف نکند
در عجبیم که استقلال، چطور وقت پیدا میکند تا به امورى بپردازد که از صد مشکلش، یکى را هم حل نمیکند!
حضور على فتحالله زاده در یک مناظره تلویزیونى، دو فایده داشت: اول اینکه به استقلالىها نشان داد دوره آموزش حین خدمت تمام شده است و دوم اینکه استقلال، قصد دارد جبران مافات کند!
استقلال که در جام حذفى حضورى شکننده دارد- چراکه باید با سپاهان برزمد- و در لیگ آسیا هم میتواند یکى از مدعیان تراز نخست باشد، باید از ٩ بازى باقى مانده اش در لیگ برتر، چنان استفاده کند که در جام حذفى و لیگ آسیا، هیچ اثرى از خستگى بازدارنده مسابقههای آخرش دیده نشود!
فتحا... زاده، در بحث و مناظره شاید لازم شنبه شب، بهتر از هر زمان دیگرى فهمید که باید از این پس، یک دقیقه از اوقات طلایى اش را در این موارد هدر ندهد! هوادار استقلال، به مدیریت کمحرف و پرعملى که مددکار همهجانبه تیمش باشد، نیاز دارد!
اصفهان در این باره، یک باخت دیگر را هم به اجبار پذیرفت! باخت اول وقتى رقم خورد که مسعود آذرى از باشگاه ذوبآهن مستعفى شد! و حالا باخت دوم و تن به استعفاى بفهمی نفهمى، تحمیلى و تکمیلى دادن مدیرى که تاروپودش از اساس و از روز اول، سپاهان بود! یک سپاهانى خالص! یک سپاهانى بدون شیشه خورده و در واقع عاشق سپاهان!
ماجراى سپاهان، تازه «اول عشق» است! هنوز هزار باده ناخورده در رگ تاک است! ببینیم، آنکه سرشب به سر فکر تاراج داشت، صبح آن شب چه حال خواهد داشت و چه روزى! فعلاً تابش، جورکش و بلاکش بیتدبیرى و زرنگبازى آقایان شد، اما این قصه سر دراز دارد! با تابش که رفت، خیلیهاى دیگر هم هستند که باید بروند و میروند که سپاهانى جماعت، دست روى دست نمیگذارد! زدى ضربتى، ضربتى نوش کن! این خط، این هم نشان!
هرگز جدا جدا و...
آقاى قریب آمده است براى اداره بهتر و مدیریت مطلوبتر فدراسیون فوتبال! در کنار آقاى قریب، به حبیب کاشانى برمیخوریم که او نیز هست و مهدى محمدنبى که در دایره مدیریتى فوتبال، اسمى در کرده و رسمى بههم زده است!
این هر سه، همه با هم آمدهاند، اما با هم نیامدهاند! جدا، جدا! تک، تک! کاملاً «فرادا» و مسئله همین است! تکى به جایى نمیرسید آقایان! تنهایى، خورده میشوید حضرات! حریفان، خوب مسلحند! خوب که نه، کاملاً مسلحند! به انواع ابزارها و سلاحهاى کارى و کارگر و درخور این نبرد که یکسویش کاملاً «نبرد» است! باور کنید که از همین اول نبردتان، مهرهها به ضد شما چیده میشوند! مهندسى نه، بازى هندسى هم نه، چیدن مهره هاست و بهکارگیرى عوامل خودشان! رأى دادن، اگر شما (حضرات آقایانى که بیشتر مقبولیت اجتماعى در فوتبالشهر ایران دارید) تک-تک اقدام کنید، یعنى روبهرو شدن یک نفره با یک گروه «همه با هم»! خودیهاى غیرخودى و غیرفوتبالى، علیه مردانى که مطلوبترند!
چنان قواعدى در مقدمات لازم رأیگیرى، زور تپان شده است که بیا و ببین! عقلانیت مفقود میشود و نقش مار کشیدن توسط مارگیرهاى ساکت و آرام، حرف اول و آخر را میزند!
آقاى قریب! آقاى کاشانى و آقاى نبى! دلسوز فوتبالید، تکتک وارد این پیکار نشوید! که این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمیشود!
استقلال، وقت تلف نکند
در عجبیم که استقلال، چطور وقت پیدا میکند تا به امورى بپردازد که از صد مشکلش، یکى را هم حل نمیکند!
حضور على فتحالله زاده در یک مناظره تلویزیونى، دو فایده داشت: اول اینکه به استقلالىها نشان داد دوره آموزش حین خدمت تمام شده است و دوم اینکه استقلال، قصد دارد جبران مافات کند!
استقلال که در جام حذفى حضورى شکننده دارد- چراکه باید با سپاهان برزمد- و در لیگ آسیا هم میتواند یکى از مدعیان تراز نخست باشد، باید از ٩ بازى باقى مانده اش در لیگ برتر، چنان استفاده کند که در جام حذفى و لیگ آسیا، هیچ اثرى از خستگى بازدارنده مسابقههای آخرش دیده نشود!
فتحا... زاده، در بحث و مناظره شاید لازم شنبه شب، بهتر از هر زمان دیگرى فهمید که باید از این پس، یک دقیقه از اوقات طلایى اش را در این موارد هدر ندهد! هوادار استقلال، به مدیریت کمحرف و پرعملى که مددکار همهجانبه تیمش باشد، نیاز دارد!