به گزارش خبرورزشی، محمد احمدزاده یکی از قدیمی های ملوان و از اسطوره های این باشگاه در گفت و گویی خواندنی، از روزگار بد و خوب خود، بیرون از مستطیل سبز گفت.
برنا در گفت و گویی با احمدزاده نوشت: تصور کنید سالها در سطح اول فوتبال ایران بازی کردهاید و به پیراهن تیم ملی نیز رسیدهاید؛ در مربیگری هم سابقه بسیاری دارید و روی نیمکت تیمهای مختلف باشگاهی و ملی نشستهاید. حالا اما باید با کامیون به دیدارِ جادههای خطرناکی بروید تا هزینههای زندگی خود را تأمین کنید. این، داستانِ محمد احمدزاده است که همچنان از فوتبال دور مانده و رانندگی را در دستور کار خود قرار داده. او البته از این اتفاق خیلی هم ناراحت نیست؛ ستاره اسبق ملوان معتقد است با فسادی که در فوتبال وجود دارد، بازگشت به چرخه مربیگری، حداقل برای او با خصوصیات اخلاقی خاصاش امکانپذیر نخواهد بود. با احمدزاده که باری را به مرز بازرگان برده بود، گپ زدیم. مصاحبهای که ناراحتکننده بود و البته پر محتوا.
میدانستیم که در سالهای اخیر به رانندگی با ماشینهای سنگین روی آوردهاید. آیا همچنان هم در این شغل فعالیت میکنید؟
بله.
چرا؟
خیلی وقت است که این کار را انجام میدهم.
فکر کردیم موقتی بود.
موقت نبود؛ نه.
بیشتر به کدام شهرها میروید؟
چند روز قبل شلمچه بودم. الان هم مرز بازرگان هستم.
سخت نیست؟
بالاخره باید کار کنم دیگر. هر کاری سختی خودش را دارد. با این حال رانندگی در مقابل خیلی از کارهای دیگر، واقعاً دشوار است.
درآمدش چطور؟ قطعاً که مثل فوتبال نیست.
(نفس عمیقی میکشد) نه، خیلی متفاوت است. رانندگی، بهخصوص ماشینهای سنگین با فوتبال خیلی فرق میکند. رانندگی یک کار تمام مردانه محسوب میشود و فوتبال در مقابل آن فقط یک «بازی» است.
گواهینامه پایه یک را چه زمانی گرفتید؟
سال ۱۳۶۴.
انگار پیشبینی چنین روزهایی را میکردید....
آن زمان یک ماشین خریدم و فکر نمیکردم پایه یک میخواهد. دو مدل خاور وجود داشت که شبیه به هم بودند. من خاور ۸۰۸ خریدم و خدا بیامرز سیروس قایقران خاور ۶۰۸. از نظر ظاهری هیچ تفاوتی با هم نداشتند؛ اما ماشینِ من پایه یک میخواست اما برای سیروس نه. همین بهانهای شد تا بروم و گواهینامه پایه یک را بگیرم.
الان چه ماشینی دارید؟
اسکانیای ۴۵۰ دارم؛ با کاربرد یخچالی.
در مورد مقایسه درآمد رانندگی با فوتبال خیلی صحبت نکردید...
ما مقاطع مختلفی را در فوتبال دیدیم. در دوران بازی، خودمان باید برای خودمان هزینه میکردیم. در مقطع مربیگری، میتوانستیم با درآمد فوتبال زندگیمان را اداره کنیم. الان اما میتوانند خیلی قشنگ خود و خانوادهشان را تا سالهای سال بیمه کنند. خیلی فرق میکند دیگر. الان و با توجه به گرانی لوازم، هر چه با ماشین در میآوریم، خودش قورت میدهد و خرجاش میکنیم.
از این موضوع ناراحت نیستید که در فوتبال حضور ندارید و به اجبار رانندگی میکنید؟
نه، نه. اتفاقاً خوشحالم که از چرخه فوتبال بیرون آمدم.
چرا؟ دلیلش چیست؟
فوتبال را که میبینم، چون از زیر و بم آن سر در میآورم، دقیق میدانم که چه اتفاقاتی رخ میدهد. فسادی که در فوتبال بوده، چند برابر شده و به همین دلیل بسیار خوشحالم که الان جایگاهی ندارم و کار نمیکنم. اصلاً هم ناراحت نیستم و گاهی اوقات با خودم میگویم که ایکاش زودتر از فوتبال کنار میکشیدم. نه برای رانندگی، بلکه هر شغل دیگری.
چه فسادی را در فوتبال میبینید؟ به ما هم بگویید.
بالاخره یکسری از اتفاقات میافتد که با خصوصیات اخلاقی من و امثال من همخوانی ندارد. الان هیچکدام از همدورههای ما در فوتبال فعالیتی ندارند؛ جز امیر قلعهنویی که خیلی زیبا خودش را با شرایط وفق میدهد. اینها یک پیام است که آقایان، شرایط فعالیت در فوتبال مهیا نیست. شرط بندی در فوتبال حرف اول را میزند و تمام ارکان را هم در بر گرفته است.
برای این ادعا، نمونهای هم دارید؟
یادم هست سال ۱۳۸۵، زمانی که سرمربی تیم نوجوانان ایران بودم، برای حضور در یک تورنمنت به سنگاپور رفتیم. یکی دو مدیر باشگاه به من گفتند همینجا بمان و مربیگری کن. آنجا ایرانیهایی را دیدم که میآیند سراغ ما تا به قول معروف هوایمان را داشته باشند و ما را تنها نگذارند. از آنها پرسیدم به من پیشنهاد مربیگری دادهاند، نظرتان چیست؟ گفتند اگر اینجا بیایی، در ثبت نتایج کارهای نخواهی بود. پرسیدم چرا؟ گفتند چون شرط بندها و مدیران و بازیکنان باشگاه تصمیم میگیرند کدام تیم ببرد و کدام شکست بخورد. بعد از چند سال اما این شرط بندی وارد فوتبال ایران شد و حالا هم میبینیم که به همه جا رخنه کرده است.
سوالم را تکرار میکنم؛ آیا نمونهای را هم به چشم دیدهاید؟
آره بابا. چرا ندیدهام. پُر است اصلاً. مربی، مدیر و بازیکن روی باخت تیمش شرط میبندد. آخر مگر میشود؟ به یکباره میبینید که درچند بازی، پول یک فصل را در میآورند. اصلاً چرا راه دور برویم. همان افرادی که چند سال قبل مالکیت ملوان را بر عهده گرفته بودند هم چنین شرایطی را رقم زدند. برای یک بازی، تیم را با اتوبوس و بدون بازیکنان اصلی به شیراز بردند و روی باخت تیم شرط بستند؛ چون بازیکنان اصلی حضور نداشتند و بقیه هم خسته بودند. طی شش بازی ملوان تنها یک امتیاز گرفت. این که اظهر من الشمس بود. فکر میکنید الان در فوتبال ما شرط بندی نیست؟ آیا میشود نباشد؟
وقتی با قاطعیت از این موضوع صحبت میکنید، دست و دلمان می لرزد.
بازیکن از باشگاهش ناراحت است که پولش را نمیدهد. به زمین میرود و روی باخت تیمش هم شرط میبندد. این اتفاق بهخصوص در تیمهایی رخ میدهد که دستشان به دهانشان نمیرسد و درگیر مشکلات عدیده مالی هستند. قبلاً کمیته انضباطی بود و کمیته استیناف. حالا کمیته اخلاق هم اضافه شده! اصلاً چرا این کمیته را درست کردند؟ دنبال چه بودند؟ حتماً مواردی دیدهاند که تشکیل چنین کمیتهای را در دستور کار قرار دادهاند. متأسفانه فوتبال ما روالی طبیعی را طی نمیکند. وقتی مدیران ما با فوتبال همخوانی نداشته باشند، مشخص است که به مشکل بر میخوریم. الان اصلیترین معضل فوتبال ما مدیریت است؛ از رأس فدراسیون فوتبال بگیرید و به باشگاهها برسید. حرف زیاد است اما کو گوش شنوا.
بیشتر بخوانید: رضا غندی پور، ملوان را در خطر سقوط قرار داد! / اشتباه استراتژیک پدیده لیگ برتر در نامه نگاری با اتحادیه جهانی