ناصر حجازی همواره رابطه خوبd با خبرورزشی داشت و این ارتباط حتی پس از مرگ او هم میان ما و خانواده آن مرحوم حفظ شد.
اسطوره فقید استقلال دوم خرداد سال ۱۳۹۰ چهره در نقاب خاک کشید و ما در دوم مرداد همان سال به بهانه دومین ماه نبودن ناصرخان، یکی از مصاحبههای قدیمی او با خبرورزشی را منتشر کردیم که خواندن خلاصه آن گفتوگو هنوز هم جذاب است.
- شما یقین بدانید هیچ مقام و مسئولی بدش نمیآید ناصر حجازی مرتب سراغش برود و به او ابراز علاقه کند. خودم هم میدانم اگر این کارها را بکنم، به پست و مقام میرسم اما همواره بر اساس اعتقادات شخصیام زندگی کرده و حاضر به انجام چنین کارهایی نیستم.
- علی فتحاللهزاده حکم اخراج من از استقلال را در سال ۷۸ صادر کرد ولی انصافا در میان آنهایی که میشناسم، او لایقترین مدیر برای استقلال است.
- شما به الان نگاه نکنید که قدر علی دایی را نمیدانند بلکه مطمئن باشید او در سالهای بعد به یک چهره محبوب تبدیل میشود.
- من عضو تیم ملی جوانان بسکتبال بودم و والیبال هم حرفهای بازی میکردم ولی ناگهان وارد عالم فوتبال شدم. یک روز تیم دبیرستان ما دروازهبان نداشت و معلم ورزش مدرسه که خودش خبرنگار کیهان ورزشی هم بود، چون میدانست که من خیلی راحت با توپ والیبال و بسکتبال کار میکنم درخواست کرد درون دروازه بایستم. در یک بازی هم مربی تیم دستدومی نادر نمایش من را دید و بعد از آن پیشنهاد پیوستن به این تیم را داد. مستر رایکوف نیز در همین تیم من را کشف کرد و وارد دنیای حرفهای فوتبال شدم.
- یک بار با همسرم به شمال رفته بودیم و صبح بازی تاج (استقلال) به تهران برگشتیم. من به استادیوم رفتم تا بازی را در کنار سایر نفرات تماشا کنم اما داخل رختکن آقای رایکوف تیم را ارنج کرد و وقتی به دروازهبان رسید، گفت ناصر حجازی! بندهخدا منصور رشیدی قاطی کرد و تمام شیشههای رختکن را شکست! از شانس بد منصور، آن روز من یکی از بهترین بازیهایم را جلوی پاس انجام دادم و با نتیجه یک- صفر برنده شدیم.
- از بازی کردن در فصل سرما بیزار بودم.
- اگر زود ازدواج نمیکردم، تباه میشدم. خیلیها بودند که اسم و رسمی در کردند اما نتوانستند خودشان را جمع کنند و نابود شدند ولی حجازی سر و سامان گرفت وگرنه مثل آنها باید هر شب به جای رفتن به خانه، همراه هنرپیشهها و خوانندهها میرفتم مهمانی.
- یک بار در همان روزهای آغازین ازدواج با همسرم پشت چراغ قرمز ایستاده بودیم که ناگهان چند دختر جلو آمدند و به من گفتند مگر عقل نداشتی که زن گرفتی! البته همسرم کلی پشت سر آنها بد گفت و تاکید داشت که شخصیت ندارند وگرنه اینطوری خودشان را جلوی ماشین نمیانداختند. چند هفته بعد از این ماجرا هم دو پیشنهاد خوب بازیگری به من داده شد ولی همسرم با قاطعیت جلوی آن ایستاد و اجازه نداد بازیگر شوم.
- به خاطر اختلاف با محمود بیاتی که در المپیک ۱۹۷۲ مونیخ سرمربی ایران بود، قید تیم ملی را زدم و راهی المپیک نشدم. ایشان اسمش سرمربی بود اما پرویز قلیچخانی همهکاره تیم محسوب شده و تیم را ارنج میکرد. البته این را هم بگویم که بدون تردید پرویز قلیچخانی بهترین بازیکن تاریخ فوتبال ایران است.