به گزارش خبرورزشی، خبر تلخ و دردناک بود؛ سپاهان به دنبال وینگر خارجی برای جانشینی محمدمهدی محبی است.
پدیده واقعی لیگ
از ابتدای فصل نقل و انتقالات پیشنهادات مختلفی از روسیه، قطر و امارات به اصفهان رسید که پدیده واقعی لیگ را میخواستند. پدیده به معنای واقعی؛ در زمستان ۱۴۰۲ کسی اسم محمدمهدی محبی را نشنیده بود و در زمستان ۱۴۰۳ او ملی پوش و ستاره بلامنازع سپاهان بود که بیشترین تاثیر را روی گلهای این تیم داشت.
با درخشش محبی و در غیاب لیموچی مصدوم، سپاهان نایب قهرمان شد و به آسیا رسید. او متولد فوریه ۲۰۰۰ (۲۱ بهمن ۱۳۷۸) است و با معیارهای فوتبال ایران جوان محسوب میشود.
حالا خبر رسیده که با توجه به احتمال جدایی محمدمهدی محبی، سپاهان بهصورت جدی وارد بازار نقلوانتقالات شده تا جای خالی این بازیکن را پُر کند. سپاهان چند گزینه خارجی را برای پست وینگر در نظر دارد و پس از بررسیهای نهایی، یکی از آنها به عنوان جانشین محبی جذب خواهد شد
آرزو بر جوانان عیب نیست
هر جوانی به محض ورود به هر حرفه هزاران آرزو و امید برای پیشرفت دارد. هرکس بیشتر تلاش کند شانس بیشتری برای رسیدن به رویاهایش دارد.
طبیعی است که خانوادهها، دوستان، نزدیکان و اقوام به هر جوانی برای رسیدن به خواستهها و آرزوهایش کمک میکنند. در دنیای فوتبال همه آرزو دارند لژیونر شده و به پیراهن تیم ملی برسند اما در کنار استعداد، تلاش زیادی برای رسیدن به این خواستهها لازم است و البته شانس و کمک دیگران و ... درست در معنای همین کمک است که پای باتجربهها به موضوع باز میشود.
پس اگر محبی بخواهد بازی در امارات را تجربه و از آنجا به اروپا برود، این خواسته ایرادی نداشته و کسی این جوان را سرزنش نمیکند. در ابتدای فصل نقل و انتقالات او راضی شد که بماند و پیشنهادات را رد کردند اما بعد جدایی قایدی و به لطف درخشش او، حالا مدیران کلبا که از کار با ایرانیها راضی هستند با رقمیخوب وارد عرصه شده و دوباره این جوان را هوایی کرده اند.
برای ستاره ملی پوش باید بیشتر دلسوزی کرد
شاید خیلیها دلشان برای کسانی بسوزد که با وجود داشتن استعداد و توانایی، به دلایل مختلف همچون مصدومیت یا وجود رانت و رابطه ناسالم در عرصه ورزش، نمیتوانند به آرزوهایشان برسند. اما متاسفانه در فوتبال ما دل کارشناسان و فوتبال دوستان برای کسانی که به این سطح میرسند نیز باید بسوزد! شاید بیشتر از نسلهای سوخته...
وقتی یک جوان با استعداد ایرانی مثل مهدی قایدی یا محمد جواد حسین نژاد یا هر کس دیگر با پیشنهادات اغوا کننده از لیگهای همسایه روبرو میشود، همین حس و حالت نگرانی را داشتیم. سرنوشت و سرگذشت جوانانی که در این یک دهه اخیر لژیونر شدند، حتی آنها که به پرتغال یا بلژیک رفتند، مقابل چشم ماست و باعث میشود حالا برای لطفی نگران باشیم...
قایدی میتوانست در بهترین تیمهای اروپایی بازی کند. محبی که اصلا پیشرفت نکرد و حسین نژاد هم بین زمین و هواست. قربانی به امارات رفت، محمدیها برگشتند و این لیست، ته ندارد. سردار و سعید و احمد نور هم در نوبت برگشت هستند.
مدیرانی که نه فوتبال میدانند نه مدیریت!
دلیل این نگرانی مشخص است. مدیرانی که نه فقط فوتبالی نیستند و تخصصی در این رشته پرطرفدار و پولساز ندارند -با مشاوران و معاونانی که هیچ درکی از جایگاه اجتماعی این پدیده و تاثیر کارهایشان روی نسل جوان ندارند- بلکه از اصول مدیریت نیز بهرهای نبرده و حضورشان صرفاً خسارت روی خسارت به جا میگذارد.
اینجا در ایران از فروش هر بازیکن فقط خسارت میماند و بس! هر مدیری هم که میآید مدعی است همه چیز فوتبال را میداند اما موقع رفتن میگوید «موانع مانع کارم شد! موانعی مثل عدم حق پخش تلویزیونی یا قانون کپی رایت» کسی هم نیست آنها را بازخواست کند که از روز اول با وجود همین قوانین و موانع قبول مسئولیت کردید!
مثال یامال
در تمام دنیا بازیکنان جوان را میخرند و از کنار درخشش آنها چند برابر عدد هزینه کرده درآمد کسب میکنند. ببینید که بارسلونا با دادن شماره ۱۰ به یامال، ظرف کمتر از یک هفته به عددی از فروش پیراهن او رسید که با یک ضرب و تقسیم سود سالانه همین یک قلم یعنی فروش پیراهن به اندازه تمام سالهای قرارداد این ستاره میشد.
همه جای دنیا با استفاده از این بازیکنان به جام و افتخار میرسند و به صورت حاشیهای از روشهای مختلف درآمدزایی میکنند. اگر هم جوانی نتوانست خود را به تیم اصلی و سطح بقیه برساند، در دنیای تجارت و بیزینس او را قرض میدهند یا میفروشند و علاوه بر هزینه اولیه درآمد هم کسب میکنند.
قایدی، نیازمند، بیرانوند، مثالهایی برای معامله سر تا پا ضرر!
فقط یادآوری مثال «مهدی قایدی» برای درک هنر مدیریت فوتبال ما کافی است! مدیران استقلال او را با یک میلیون دلار به شباب الاهلی فروختند و سال بعد با یک میلیون و صدهزار دلار قرضی برگرداندند! همین اتحاد کلبا دو فصل قایدی را قرضی دراختیار داشت و حالا او را با چند میلیون دلار به النصر دوبی فروخته اند. بدون بازی برای شباب الاهلی، قایدی کلی سودآوری داشت.
در واقع ما جوان رعنا را با ۵۰۰ هزار دلار میفروشیم و سال بعد یا دو سال بعد او را با ۲ میلیون دلار برمیگردانیم! کاری که سپاهان با نیازمند کرد! در اوج آمادگی روحی و جسمیمیرود و با بدترین شرایط برمیگردد که کلی زمان باید صرف بازسازی او شود. کاری که پرسپولیس با بیرانوند کرد!
پیرمرد ۳۵ ساله با ایزی لایف و واکر جای جوان رعنا!
اگر فکر میکنید این نوع معامله که مدیران ما در آن تخصص دارند تنها به همین ضررها منتهی میشود در اشتباه هستید! ما جوان رعنایمان را با نیم میلیون دلار میدهیم و یک میلیون دلار روی آن میگذاریم و به یک خارجی ۳۵ ساله میدهیم که در طول فصل مصدوم است و تعداد بازیهایش به ۱۰ نمیرسد! گلزنی و گلسازی پیشکش، مورد خوابیده روی کاناپه هیچ، پول واکر و ایزی لایف برخیها هم در صورت حساب هزینه باشگاههاست!
اما کاش ضرر این خارجیها همین بود! بعد چند ماه بیتأثیر میروند و دیگر برنمیگردند و با شکایت به فیفا، گاه دو برابر رقم قرارداد خسارت هم میگیرند!
بیت المال هیچ، حق لذت ملت از هنر جوانانش کجا میرود؟
ضرر مالی تنها خسارت این مدیران در معاملات بین المللی نیست. در حالی که این جوان میتواند ۱۰ سال برای شما بازی کند، اگر فوتبالی نیستید لااقل عقل خود را به کار بیندازید! این پول بیت المال است که به فنا میرود و این جوانان ایرانی هستند که هنر و استعداد خود را برای خارجیها خرج میکنند.
در اوج جوانی و انگیزه استعدادهای بی نظیر ما در کشورهای عربی ورزشگاههای خالی را پر میکنند و سرشار از دلار، رویای پیشرفت را قربانی و در سالهای پایانی برمیگردند تا با اسمشان قراردادی ببندند، در حالیکه دیگر انرژی برای دویدن و انگیزه برای هنرنمایی ندارند.
و این، پرده آخر این معامله است. معاملاتی سرتاسر ضرر که امیدواریم سپاهان جلویش را بگیرد وگرنه خواهیم دید با رفتن لطفی به امارات چه خواهد شد. او هم به صف طولانی از دست رفتهها اضافه میشود...
بیشتر بخوانید: جانشین محبی در سپاهان انتخاب شد؟