مهدی مهدویکیا، ستاره فراموشنشدنی پرسپولیس اواخر مرداد سال ۱۳۹۰ مهمان تحریریه خبرورزشی بود و مصاحبهای اختصاصی با ما انجام داد که بیستوچهارم مرداد همان سال منتشرش کردیم. این شما و این هم چکیده حرفهای موشک ایرانی هامبورگ:
- وقتی در دنیا چیزی به نام قانون سقف قرارداد وجود ندارد، در کشور ما هم نباید باشد. فراموش نکنیم که فوتبال ما حالا حالاها خصوصی نخواهد شد.
- همان سال ۷۷ که از بوخوم پیشنهاد داشتم و به آلمان رفتم، چینیها حاضر بودند ۴میلیون دلار به من پول بدهند. دالیان چین پیشنهاد ۴میلیون دلاری داده بود و آقای عابدینی اصرار داشت که من به آنجا بروم اما پایم را در یک کفش کردم و گفتم به بوخوم میروم. در ۲۱ سالگی چنین تصمیمی گرفتم چون دوست داشتم در فوتبال اروپا پیشرفت کنم. ششماهه به صورت قرضی به بوخوم رفتم و هفتهای ۱۰هزار دلار گرفتم.
- در آلمان بعد از یک روز تعطیلی وقتی برای تمرین وارد باشگاه میشدیم، باید روی وزنه میرفتیم و وزن خودمان را تحویل میدادیم. اگر اضافه وزن داشتی جریمه میشدی. باور کنید هر ۱۰۰ گرم جریمه داشت.
- از دست مسوت اوزیل ناراحتم چون خیلی بد از آقای فاضلی مدیر برنامههای من جدا شد. یک روز صبح بیدار شد و گفت از امروز پدرم همه کارهایم را میکند! آقای فاضلی خیلی کمکش کرد و حتی اوزیل را به رئال مادرید برد اما مسوت در حقش بیمعرفتی کرد.
- جالب است بدانید اوزیل میخواست برای تیم ملی ترکیه بازی کند ولی من به خودش گفتم اصلا این کار را نکن و در آلمان بمان. او هم در نهایت برای تیم ملی آلمان بازی کرد و دیدید که چقدر هم موفق شد.
- این ادعا که میگفتند من در تیم ملی مراقب ساق پای خودم بودم را اصلا درک نمیکنم. وقتی همه در آسیا کفش ۱۳ استوک میپوشیدند، ما در آلمان با کفش ۶ استوک تمرین میکردیم و اهل فن میدانند که تمرین با این کفش احتمال مصدومیت را چقدر بالاتر میبرد. حتی شنیده بودم چنین حرفهایی را در مورد جواد نکونام هم میزدند در حالی که وقتی یک بازیکن به تیم ملی میآید، با تمام وجود دوست دارد خوب بازی کند.
- در آلمان فردی وجود دارد که همیشه ادای بکن باوئر را در میآورد. البته قیصر هم اصلا ناراحت نشده. هرچند در کل کار قشنگی نیست و آن را نمیپسندم (مهدویکیا این بحث را در واکنش به تقلید صدا و رفتار علی دایی در تلویزیون ایران مطرح کرد)
- بعد از جام ملتهای ۲۰۰۰ لبنان با اسماعیل حلالی بحثم شد و آن ماجرا در تلویزیون پیش آمد. باور کنید من اسماعیل را خیلی دوست دارم و رفتم سر تمرین پرسپولیس و دیدمش. الان با هم خیلی رفیقیم.
- رابطهام با علی دایی همیشه خوب بوده و با یکدیگر مشکلی نداشتهایم. حالا ایشان یک دوره وقتی سرمربی تیم ملی بود من را به این تیم دعوت نکرد که حق قانونیاش بود.
- وقتی در هامبورگ بودم، یک روز توماس دال سرمربی این تیم روبهرویم نشست و گفت باید از هامبورگ بروی چون در ترکیب من جایی نداری! این یعنی صداقت. البته گفتم میمانم و میجنگم. او نیز در پاسخ گفت اگر خوب بودی بازی میکنی. در آن فصل نهتنها به ترکیب اصلی رسیدم بلکه بهترین دفاع راست بوندسلیگا هم شدم ولی تابستان امسال (منظور مهدویکیا سال ۱۳۹۰ بود) دیدم که برای پیوستن به پرسپولیس با من صادقانه رفتار نمیکنند. آقایان مصاحبه کردند و گفتند به مهدویکیا گفته بودیم چند روز صبر کند و بعدا تصمیم بگیرد. این را که دیدم، بهم ریختم و عصبی شدم (مهدویکیا هنگام انجام این مصاحبه عضو تیم داماش گیلان شده بود)